چکیده:
زبان یکی از مهترین و زیباترین پدیدههای هستی و از تجلیات نامکرر حق است که
مانند دیگر پدیدهها پیوسته دستخوش تغییر و دگرگونی میشود. بررسی ابعاد گوناگون
زبان میتواند ما را با راز و رمزهای شگفتانگیز آن اندکی آشنا سازد و استفاده
هنرمندانه از آن نیز آشکار کننده بسیاری از شگفتیها و راز و رمزهای آن است.یکی از هنرمندترین و هوشیارترین سخنوران ادب فارسی که خالق شگفتیای فراوان و
گوناگون در عرصه سخنوری به شمار آید، حافظ شیرین سخن است.وی زیرکانه و رندانه از
لطایف و ظرایف سخن برای بروز و ظهور اندیشهها و بیان جهانبینی خویش استفاده کرده
و با تردستی فراوان از آن سود جسته است.از میان آرایههایی که سخنوران در عرصه سخن، کلام خویش را با آن زینت میبخشند،
ایهام است.ایهام در شعر حافظ جایگاه والایی دارد و بیش از سایر صنایع ادبی،
جلوهگری میکند.اما نکته مهمی که در اینگونه آرایههای دو یا چند وجهی در شعر
حافظ دیده میشود، فراتر از تعاریفی است که در
اینباره در کتابهای پیشینیان و معاصران آمده است.اگر بخواهیم میان
ایهامهای حافظ و تعاریف و شواهد موجود در کتابها و مقالات نسبی برقرار کنیم، باید
از میان نسب اربعه، عموم و خصوص مطلق را برگزینیم.در کتابهای بلاغی عموما برای
ایهام دو ویژگی یاد کردهاند:اول اینکه ابهام در لفظ صورت گیرد و دیگر اینکه از
معنی قریب و بعید لفظ سخن به میان آمده است، در حالی که در شعر حافظ این همیشه صدق
نمیکند و هر دو ویژگی یا حد اقل یکی از آن دو را در بسیاری از ابهامها و آرایههای
دو وجهی شعر حافظ نمیتوان یافت.بجز اینها، صنایع بینام دیگری در شعر این سخنور بزرگ هست که گاهی کشف آنها سبب
نامگذاری تازهای برای آن شده است.«تصحیف تناسب و تصحیف تضاد»از این تازهترین
نامگذاریهاست.اما هنر حافظ در آرایشهای سخن فراتر از این مطالب است.
خلاصه ماشینی:
"دو صد رقعه بالای هم دوخته ز حراق و او در میان سوخته (12/ب 314) چنانکه در جای دیگری نیز تلویحا به همین موضوع اشاره میکند: بفرسودم از رقعه بر رقعه دوخت تف دیگران چشم و مغزم بسوخت (12/ب 3692) اما آشنایی با شعر حافظ و شیوه رندانه او و یاری خواستن از سخن وی میتواند ما را به سوی علت دیگری برای سوختن خرقه راهنمایی کند که از دلیل اول مهمتر و اساسیتر است؛چنانکه میگوید: من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی که پیر میفروشانش به جامی بر نمیگیرد یا: ای که در دلق ملمع طلبی نقد حضور چشم سری عجب از بیخبران میداری و مهمتر از همه اینکه: گرچه با دلق ملمع می گلگون عیب است مکنم عیب کز او رنگ ریا میشویم بنابراین، ابیات و بیتهای فراوان دیگر، دلق مرقع یا ملمع نشانه روی و ریاست و وسیله فریب و نیرنگ.
این نوع که در بیت(3)مشهود است، هیچ کدام از آرایههای تناسب، ایهام تناسب و ایهام نیست، اما نمیتوان گفت که هیچ صنعتی ادبی در آنها نیز آشکار نیست، شاید بتوان آن را در نوع تبادر ذهنی و معنوی به شمار آورد که گاهی در سخن حافظ نیز دیده میشود: عشق و شباب و رندی مجموعه مراد است چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد در مصراع دوم کلمات معانی و بیان در معانی اصطلاحی خود به کار نرفتهاند، بنابراین از جهت معنا تناسبی میان آنها نیست، اما به سبب اینکه این دو واژه همواره همراه باهم و در معنی اصطلاحی به کار میروند، ذهن رابه سوی مفهوم اصطلاحی متوجه میکنند که خود یادآور آن دو فن در علوم بلاغی است."