چکیده:
این مقاله به معرفی صفی علی شاه اصفهانی،و اثر عرفانیاش، زبدة الأسرار،میپردازد؛کتابی که بازتاب وسیع عشق و عرفان را در حوادث عاشورایی به نظم میکشد.نگارنده میکوشد تا بخشهایی از این منظومه،نظیر به میدان رفتن حضرت علی اکبر،شهادت حضرت علی اصغر،شهادت حضرت عباس و امام حسین-علیهم السلام-را تحلیل کند و آن را با اقوال عرفا و اصطلاحات عرفانی تطبیق دهد.
خلاصه ماشینی:
حضرت عبّاس بن علی(ع)در خطاب به خویش میگوید: گر نیفتد از بدن در عشق یار دست باشد بر بدن بهر چه کار؟ سر که در عشقت نگردد پیش جنگ سر مخوانش،هست بر تن بار ننگ سینه کز عشقت نشان تیر نیست سینه نبود آن،حصیر کهنهایست رفتم اینک همتّی خواهم ز شاه بلکه آرم آبی اندر خیمهگاه یعنی آید آبم از عشقت به روی ریزد ار آبم،نریزد آبروی (همان:631) نجم رازی در کتاب مرصاد العباد یکی از ویژگیهای مریدان را «عیّاری»بر میشمرد و میگوید:«سالک باید در این راه،عیّاروار رود؛ که کارهای خطرناک بسیار پیش آید.
صفی علی شاه در ادامه اذعان میکند که حضرت عبّاس در پی آوردن آب نبوده است؛زیرا خود دریای وجود است و هفت دریا در برابر وجود و سخای وی،به اندازهء یک قطره نیست: ز آنچه گفتم با تو اندر این کتاب باز پنداری که رفت او بهر آب هست عبّاس علی خود بحر بود چشمهء ایجاد و ینبوع وجود هفت بحر از بحر جودش یک نم است بحر امکان،خود جهانی زان یم است تا نپنداری که رفت از بهر آب سوی میدان با چنان شور و شتاب (صفی علی شاه،1431:631) شاعر از آغاز معتقد است که اصولا بانگ«العش»کودکان،دعوت داعی بوده است،که عبّاس بن علی در پی اجابت آن،سر و دست نثار کرد و با این کار میخواست در اولین مرحله،آموزگار آداب طلب در میان سالکان باشد: رفت میدان با چنان شور و طلب تا تو را آموزد آداب طلب دعوت عشق است بانگ العطش آن صدا را دست و پا کن پیشکش (همان) چنان که عطّار نیشابوری در منطق الطیر خویش،وادی طلب را همان گونه توصیف میکند: چون فرود آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب صد بلا در هر نفس آنجا بود مال،اینجا بایدت درباختن در میان خونت باید آمدن وز همه بیرونت باید آمدن..