خلاصه ماشینی:
مطلبی که خدمت شما خواندم،بخشی از مقدهء کتاب زبان عرفان است که به گمان من،تمام نتیجهء مطالعاتی که برای تهیهء این کتاب صورت گرفته،در همین چند جمله خلاصه شده است؛به این معنا که زبان عرفان به علت موضوعی که دارد،ناچار است از شگردهایی برای بیان آن موضوع استفاده کند که آن شگردها بهطور طبیعی سبب میشود ان زبان،زبانی هنری از کار درآید و در واقع،نوعی نزدیکی با زبان دین و زبان کتابهای آسمانی مییابد و این مسئله سبب میشود که مورد توجه اهل فرهنگ و دین و زبان و ادب واقع شود.
در زیر فصل دوم،یعنی«عرفان و ادبیات»نیز مباحثی راجع به رابطهء عرفان و ادبیات،طیّ دو زیرفصل بیان شده است،اما نکتهء مهمی که میخواهم خدمت شما عرض نمایم،این است که این مباحث بهطور مجزّا مهم نیست؛بلکه این مباحث زمینهای فراهم کردهاند که ما بتوانیم در گفتار دوم،بهطور عملی آنها را در آثار عرفای خود پیدا و نمونههای آن را عرضه کنیم.
آنچه در قرآن دربارهء خلقت انسان آمده و گفته شده است که«خلق اللّه آدم علی صورته»،یعنی«خداوند انسان را به صرت خود خلق کرد»،مسلما به این اعتبار نیست که در زبان معمولی از این واژهها استفاده کنیم،و نیز به این اعتبار نیست که صورت انسان،صورت خداست؛بنابراین مسلّم است که اینجا اشاره و رمزی وجود دارد.
آقای دکتر فولادی از وادی زبانشناسی به این بحث وارد شدهاند و بهخوبی این موضوع را کاویدهاند؛گرچه مباحث زبانشناسی، بحث را اندکی علمی و کتابی و درسی میکند و همین مسئله ممکن است سبب شود که دانشجویان مقاطع پایینتر نتوانند از آن استفاده نمایند،این موضوع به هیچوجه از ارزش کتاب نمیکاهد.