چکیده:
دانشمندان دورهء اول یونان باستان قانون طبیعی را قانونی جهانشمول،ازلی،و بیهمتا میدانستند و از آن به عنوان بنیادیترین منبع برای اخذ بهترین معیارهای زندگی بشر یاد میکردند.مشکلات معرفت شناسانهء نسل اول سوفسطاییان تأثیری عمیق در آرای فلسفی نسلهای بعدی این نحله گذاشت؛به طوری که در میان آنان،بر سر مسئلهء اعتبار قانون طبیعی اختلافنظر پیشآمد.فیلسوفان یونانی که احکام عقل را پایهای برای معرفت بشر میدانستند،از سر سختترین حامیان قانون طبیعی در دورهء یونان باستان به شمار میآیند.رواقیان که نقش مهمی در توسعهء بحث قانون طبیعی داشتند،مفاد آن را«زیستن بر طبق طبیعت»میدانستند.
نوشتار حاضر به بیان انتقاداتی خواهد پرداخت که بر آموزهء«قانون طبیعی»در دورهء یونان باستان وارد است.این انتقادات در دو دستهء جداگانه بیان میشوند:1)انتقاداتی که در مسئلهء قانون طبیعی، به طور مشترک،بر همهء اندیشمندان دورهء یونان باستان وارد است:ابهام مفهومی قانون طبیعی،ابهام مصداقی آن و نیز ابهام در وجه تسمیهء آن در حکمت عملی یونان باستان؛2)انتقادات نه گانهای که به طور مجزا،به محتوای فکری برخی از این دانشمندان مربوط است.این گزارهها با عنوان«انتقادات مختص»بیان میشوند.
خلاصه ماشینی:
"به طور مشترک،بر همهء اندیشمندان دورهء یونان باستان وارد است:ابهام مفهومی قانون طبیعی،ابهام
این خود نوعی قانون طبیعت است که هم در رفتار
به طور خلاصه،از مطالعهء آثار مربوط به دانشمندان سوفیست یونان باستان در مورد قانون طبیعی،چنین به دست میآید که آرای ایشان در حوزهء معرفتشناسی تأثیر عمیقی
اینکه آرای فیلسوفان یونان باستان دربارهء قانون طبیعی بررسی میشود.
او را در تأیید مفاد قانون طبیعی-که همان احکام ثابت عقل عملی است-نشان میدهد.
این معیار همان قانون طبیعی است که ارسطو از آن نامی به میان نیاورده است.
دکترین قانون طبیعی در دورهء یونان باستان وارد است(این دسته از انتقادات با عنوان
مسلم این است که اغلب آنها قانون طبیعی را مترادف با احکام عقل میدانستند؛اما اینکه
است که در کلمات نظریه پردازان قانون طبیعی در یونان باستان به آن پاسخ روشنی داده
بنابراین،اشکال سومی که در تبیین نظریهء قانون طبیعی دورهء یونان باستان وجود دارد این است که علاوه بر ابهام مصداقی که در نقد سابق بیان گردید،در محتوای قانون
حتی انکار قانون طبیعی را نیز نسبی بداند،معنایش این است که برخی اوقات،قانون
قانون طبیعی کرده است؟از این حکم،او معلوم میشود که وی قادر بوده است تا
ارسطو همانند افلاطون از این موضوع غفلت کرده است که قانون دیگری نیز در جامعهء جهانی وجود
رواقیان در مسئلهء قانون طبیعی این بود که ویژگیهای اخلاقی روح را مثل رذایل و
قانون طبیعی از نظر رواقیان،قانون برتر در جهان بود که عقل حاکم بر
دستهء اول انتقادهایی است که به طور مشترک بر همهء نظریه پردازان قانون طبیعی در دورهء"