چکیده:
برای مدتهای طولانی بحث درمورد موضوعاتی که زنان و نقشهای آنها را در جامعه متأثر میسازد، تحت تسلط افراطیون سنتی و رادیکالها بوده است.در این مباحث گروهی از فمینیستهای رادیکال«سرکوب زنان»را به موضوع مادری ربط داده و ادعا نمودهاند که رایجترین موانع بر سر راه زنان به واسطه بیولوژی تولیدمثل ایجاد شده است.تندروهای سنتی نیز غالبا با تأکید بر راههای غیرواقعی،زنان را محدود به نقشهای سنتی اعم از خانهداری و بچهداری مینمودند.فمینیستهای تندرو و سنتی هردو به زنان امروزی خیانت کردهاند،آنها با قرار دادن زنان در یک موقعیت محدود و تنگ ایدئولوژیکی نشان دادند که از مسائل زن امروزی غافلند و با آن فرسنگها فاصله دارند.در این مقاله موضوعات،چالشها و محدودیتها درباب مادری مورد نقد و بررسی قرار گرفته است و نویسنده ضمن تأکید براین مطلب که مادری امری صرفا بیولوژیکی نیست،بلکه مقولهای اجتماعی است؛سعی دارد که تحلیلهای جامعهشناختی خود را در یک زمینه سیاستگزاری تفسیر کند و به این نتیجه برسد که چگونه سیاستگزاران اجتماعی میتوانند شرایط مادران را باتوجهبه تجربههای خاصی که زندگی دارند،بهبود بخشند.
Fore a long time، traditional extremists and radicals dominated discussions about issues which influenced women and their roles in the society. In this respect، some radical feminists related “the suppression of women” to motherhood and claimed that women’s most common problems were due to their biological capability for reproduction. Traditional extremists، too، emphasizing on unreal solutions، limited women to traditional roles such as homemaking and taking care of children. Both traditional and radical feminists have cheated modern women. Placing women in a limited and tense ideological situation، they have shown that they are unaware of the needs and problems of modern women. This paper evaluates the subject matters، challenges، and limitations of motherhood and the writer، emphasizing on the fact that motherhood is not merely a biological feature but that it is a social matter، tries to place her sociological analyses in a policy-making environment and come to the conclusion that how social policy-makers can improve women’s conditions with respect their experience of life.
خلاصه ماشینی:
"بعضی از فمینیستها مانند ماری ماهولد3معتقد است که انتخاب جنس تا آنجا قابل دفاع است که مبتنی بر جنسگرایی نباشد ولی چگونه میتوان این امر را ثابت کرد که انتخاب،مبتنیبر جنسگرایی بوه یا نه؟ شاید عدهای نیز فکر کنند که با بهبود موقعیت زنان به لحاظ فرهنگی،اجتماعی و اقتصادی،میتوان آنها تشویق نمود که در تصمیمات خود جنسگرایانه عمل نکنند، اما نتیجه تحقیقات نشان میدهد که اینگونه تصورات ناشی از سادهانگاری و عدم جامعنگری است.
این تکنولوژی در بستری رشد یافته است که زنان هنوز مساوی مردان نیستند،لذا همانطورکه رولند1فمینیست استرالیایی بحث میکند خطر کنترل مردان براینگونه تکنولوژیها وجود دارد و از آنجاکه مردان بزرگترین گروه کنترلکنندهی اجتماعی هستند،به آخرین حربه نیز متصل میشوند تا بر مسأله تولید نسل هم کنترل کامل پیدا کنند و همانطور که جینا کورا2 گزارشگر فمینیست نیویورک تایمز میگوید:این جامعه مردسالاری است که زنان را بهسوی تکنولوژی ژنتیکی سوق میدهد و مانع از یک انتخاب خالص و شفاف درمورد تولید نسل برای آنها میگردد.
یکی از دلایلی که فمینیسم غربی برای زنان شرقی،بهویژه زن مسلمان جاذبهای ندارد این است که علی رغم وجود تنگناهای قانونی،اجتماعی و عرفی که علیه زنان وجود دارد،اما هنوز زنان شرقی در خانواده،نهتنها بهعنوان زن،بلکه بهعنوان مادر قویترین موقعیت اجتماعی را دارند و بیشترین تصمیمات را در امور خانه و بچهها میگیرند و بهعبارتدیگر زن شرقی ازدست دادن حقوق اجتماعی خود را با نقش والای خود در خانواده جبران میکند و اگرچه بهندرت از حمایتهای قانونی و اجتماعی برخوردار میشوند،اما از حمایت همسران و بهطورخاص فرزندان خود بهرهمند هستند."