خلاصه ماشینی:
"و همانگونه که میراث فرهنگی مسیحیت در قرن هفدهم مورد نقد قرار گرفت،ما نیز باید میراث خود را در بوتهء نقد بگذاریم نه اینکه آن را نفی کنیم،چرا که این میراث وظایفی دارد که نباید آن را نادیده انگاشت و از آن جمله ترسیم نقطهء امید و نجاتبخش برای میلیونها انسان محروم است.
به نظر من اگر این نقد با دانش فلسفی و تمییز مفاهیم لاهوتی همراه نباشد دچار زیان جبرانناپذیری خواهیم شد،بدین مفهوم که ما اگر میراث فرهنگی دیرین را مورد انتقاد قرار میدهیم باید بتوانیم جایگزینی برای آن به مردم معرفی کنیم،والا مردم به آسانی از هویت گذشتهء خود دست برنخواهند داشت.
*بعد از اینکه مغرب زمین عقلگرایی دورهء منور الفکری را طی مدت دویست سال یا بیشتر به آزمانیش گذارد، چگونه میتواند بدون نفی دستاوردهای این تفکر از محدودهء عقلگرایی کلاسیک پا فراتر بگذارد؟مفهوم نقد مدرنیسم از دیدگاه شما چیست و چگونه میتوان از آن به پست مدرنیسم رسید؟ *باید در اینجا توضیح دهدم که عقلگرایی با وجود کلیهء دستاوردهای پیشین خود هنوز کارش را در نسبت با مذهب و همچنین در مورد مسیر خویش به پایان نبرده است،بدین معنا که در صدد آن است که موضوع تفکر مذهبی را بار دیگر صورتبندی کند.
شاید بتوان عکس العمل شدید در برابر این مسئله در قرن نوزده یا قبل از آن را به هیمنه و سیطرهء سیاه الهیات مسیحی در قرون وسطی بازگرداند ولی چنین عکس العمل شدیدی دیگر در حال حاضر و لا اقل در اروپا موضوعیت ندارد زیرا اروپا به شکل کامل از سیطرهء الهیات مسیحی قرون وسطایی خارج شده است و در نتیجه میتوان روابط جدید را با دیانت تصور نمود،روابط جدیدی که کاملا از خصومت و دشمنی خالی باشد."