خلاصه ماشینی:
"نقد خیال خام پلنگ-یادداشتی بر داستان بلند زنان فراموششده-نوشته منصور کوشان محسن حکیم معانی خوشبختانه یا متاسفانه هنوز کارهای قبلی منصور کوشان را نخواندهام و زنان فراموش شده نخستین کتابی است که از این نویسنده پیش رویم باز شده.
اما آنچه از نخستین برخوردم با"زنان فراموش شده"بیشتر وبیشتر دریافتم،ذهنیت موکد و غلیظی است که تمام داستان را چون مهای در خود پوشانیده و اجازه نفس کشیدن به مخاطب نمیدهد.
این زبان وقتی با ذهنیت افراطی روایت همراه میشود و زاویهی دید دانای کل هم به مددش میآید ملغمهای میسازد که در وهلهی نخست بیشتر آزاردهنده است تا هرچیز دیگر.
شاید رهایی از تمام این زندانها را مرگ میسر سازد چنانکه در واپسین جملات کتاب بوی مرگ است که همه چیز را در خود خفه میکند و به نظر میرسد نقطه پایانی بر فراز و فرودهای شخصیت میگذارد:"به در خانه که میرسد،دیگر نشانی از پرتو طلایی آفتاب نیست."