چکیده:
ملاصدرا دسته بندی و بررسی میشوند.در پایان،به برخی از نتایج این نظریه در تبیین خلاقیت نفس،معاد جسمانی و حشر نفوس متوسط،وجود عالم مثال متصل،ماهیت وحی،چیستی تأویل متعالیه و رابطهء نفس و بدن میپردازیم.از نگاه ما نظریهء تجرد قوهء خیال بر مبانی محکمی استوار اسیت و از استدلالهای متقنی برخوردار و برای حل مسائل مهمی تواناست. از منظر حکمای مشاء،قوهء خیال،حال در روح بخاری است که امری مادی اما لطیف میباشد و به تبع،صور خیالی نیز امری مادی و منطبع در قسمتی از مغز هستند. سهروردی به خاطر وجود صور خیالی عظیم و با توجه به محال بودن انطباع کبیر در صغیر،این امر را نادرست میدانست و جایگاه صور خیالی را عالم مثل معلقه میداند، عالمی که بالاتر از عالم ماده و پایینتر از عالم عقول و مثل افلاطونی است؛اما از نظر او نیز قوهء خیال،امری مادی و فقط مظهر(و نه محل)آن صور است و نور مدبر بر اثر اشراق بر آن میتواند صور مذکور را در همان عالم مثل معلقه ببیند.در عرفان نظری، عالم مثل معلقه را مثال منفصل یا مطلق و سایهء آن را در موجودات مادی،مثال متصل یا مقید مینامند.ملاصدرا براساس مبانی حکمت متعالیه،نظریهء حرکت جوهری و اتحاد علم و عالم و معلوم،برای اولین بار دلایلی برای تجرد قوای ادراکی و از جمله قوهء خیال بیان نموده و از آن در تبیین مسائلی چون معاد جسمانی،اثبات عالم خیال، چیستی وحی،رؤیا و تأویل استفاده کرده است.سیر تحقیق چنین است که ابتدا به نظرات مکاتب مشاء،اشراق و عرفان نظری در مورد قوهء خیال و عدم تجرد آن اشاره میکنیم.در ادامه،آن دسته از مبانی وجودشناسی و نفس شناسی حکمت متعالیه که برای فهم براهین تجرد نفس لازم است،ذکر خواهد شد و سپس استدلالهای
خلاصه ماشینی:
"او برای این کار از چند مقدمه استفاده میکنند:1)قوام هر چیز به فصل اخیر آن است و در انسان،نفس او،فصل واقعی او میباشد؛2)تشخص هر چیز به وجود آن است و عوارض،فقط نشانههای تشخص میباشند؛3)انسان در سیر صعودی خود به واسطهء حرکت جوهری به هر مرتبهای که برسد همان مرتبه،حقیقت او را تشکیل میدهد؛4)در قوهء خیال،صور و مقادیر میتوانند بدون نیاز به قابل به وجود آیند،همان طور که صور افلاک یا مجردات به صورت ابداعی و بدون مادهای قبلی به وجود آمدهاند؛5)قوهء خیال،امری مجرد است و لذا با فساد بدن فاسد نمیشود؛6)نفس انسان،همانند خالقش،قدرت دارد تا صوری را در درون خود ابداع کند؛7)نفوس دو دستهاند؛گروهی به ابدانی تعلق میگیرند که در معرض کون و فسان هستند و گروه دیگر دارای ابدانی هستند که از خودشان و بدون کمک ماده،صادر شده است(ملاصدرا،الشواهد الربوبیة،ص 762-162).
پرسش مهمی دیگری که مطرح میشود این است که آیا وحی به زبان یک پیامبر و مطابق با تصورات خیالی او متمثل میشود؟به عبارت دیگر،آیا آنچه ما وحی مینامیم امری ذهنی است که در محدودهء خیال نبی رخ میدهد یا امری عینی است؟در پاسخ به این سؤال اگر ما قائل به مادی بودن خیال باشیم و وجود عالم مثال منفصل را نیز نفی کنیم آنگاه وحی که دارای منشأ عقلی و مجرد است در خیال پیامبر تأثیر میگذارد و کلمات یا صور توسط قوهء خیال نبی خلق میشود."