خلاصه ماشینی:
این معنا نیز به استناد گفتهء شیخ مفید،در قرن چهارم رایج شده است؛«امامیه از دوران حضرت امیر المؤمنین-ع-تا دوران ابو محمد حسن عسکری-صلوات الله علیه-چهار صد کتاب تالیف کردند که«اصول»نامیده میشود و این است معنای گفتهشان به«اصل».
»51 این اصطلاح از قرن سوم هجری به معنای عملیات گردآوری نصوص و اخبار یا تألیف کتابها نیز به کار میرفته است.
»61 این اصطلاح با اصطلاح«تصنیف»در قرن چهارم به شکلی تفکیکناپذیر به یک معنا به کار میرفته است و گاه ب هجای یکدیگر و با هم استفاده میشده است؛مثلا ابن ابی الحدید در آغاز برخی نصوص گاه مینویسد«قال المصنف»71و گاه مینویسد«قال المؤلف»81بنابراین ظاهرا متقدمان چندان تمایزی میان آن دو قائل نبودهاند و حتی کسانی که در همان زمان به تبیین برخی اصطلاحات علمی برخاستهاند،گاه آن دو را متفاوت و گاه یکسان دانستهاند:مثلا در کتاب«التحفة النظامیه»چنین آمده است:«تصنیف و تألیف:تفاوت میان آن دو آن است که تصنیف به معنای مصنف-به صیغهء مفعول- چیزی است که غالبا از خود مصنف است...
»52 تعلیق این اصطلاح در میان متقدمان حوزهء ادب به دو معنا به کار میرفته است:نخست به معنای نوشتن و مرادف کتابت بوده است؛مثلا ابو الطیب لغوی در مقدمهء کتابش مراتب النحویین خطاب به آنکه کتاب را برایش نوشته است مینویسد:«هنگامی که شکایتهای تو بر آنچه خود از اغلاط مردم مشاهده کرده بودی جمع گشت و دیدم تو نیز دچار پارهای از آنها شدهای بسرعت سهو خطایی نشوی...
»53 دیوان این اصطلاح نزد متقدمان به دو معنا به کار میرفته است؛ یکی به معنای مجموعهء اشعار که امروزه نیز به این معنا رایج است.