چکیده:
در پاسخ به این پرسش که،"تفاوت سنتهای گوناگونی که هترودکس مدرن را تشکیل میدهند در چیست؟"،نویسنده از معیارهایی غیراز پایبندیهای گوناگون به نظریههای اساسی خاص،معیارهای سیاستی یا تکنیکهای(یا واحدهای اصلی) تحلیل دفاع میکند.هترودکس اصطلاحی است که همچون یک چتر برای تحت پوشش قرار دادن پروژهها یا سنتهای مجزا[فکری]از آن استفاده میشود.در پاسخ به این پرسش که،"چه چیز هترودکس و ارتدکس را از هم متمایز میسازد؟"،نویسنده این استدلال را مطرح میسازد که مسائل هستیشناسی2موضوعات محوری هستند.و
خلاصه ماشینی:
"زیرا اگر مجموعهای از خصلتها وجود داشته باشد که براساس آنها بتوان یک سنت خاص را بهعنوان هترودکس مشخص ساخت(و مشخص ساختن اینکه آیا چنین چیزی ممکن است یا خیر هدف اصلی من در این مقاله است)،در آن صورت آن خصیصه باید ازجمله خصایصی باشد که سنتهای فکری که اغلب گرایشات بسیار مختلفی دارند،آن را به اشتراک دارند.
خلاصه آنکه به نظر میرسد دستاورد ما[از فرازهای فوق]آن است که آن چیزیکه در ارزیابیهای به عمل آمده از هترودکس اقتصادی آشکارا برسرش توافق وجود دارد صرفا این است که اقتصاد هترودکس چه چیزی نمیباشد،یا بهطور مشابه،با چه چیزی مخالف است؛تنها ویژگی مورد قبول و تشخیص داده شده در خصوص تمام سنتهای هترودکس مخالفت آن در برابر پروژه جریان اصلی مدرن است.
لیمر در هنگام اشاره به"شکاف گسترده بین نظریه اقتصادسنجی و عمل اقتصادسنجی"تأسف میخورد از اینکه نمیتواند"توسعه و پیشرفت در افقی که تمام نظریههای ریاضیاتی استنتاج1را بهطور کامل قابل فهم میسازد"درک کند(لیمر 8791،ص vi ؛به نظر میرسد این ایده که ممکن است نظریههای غیرریاضیاتی استنتاج نیز وجود داشته باشد هرگز مورد توجه و تأمل قرار نگرفته است).
هستیشناسی حال پرسش این است که،چگونه میشود یک پروژه در اقتصاد مدرن تا اینحد بهطور سیستماتیک ناقص و ناکارا باشد که این مفسرین و سایر اندیشمندان به آن اشاره کردهاند؟من برآنم که پیشنهاد کنم یک توضیح قانعکننده(و شاید تنها توضیح موجه)از آن این است که روشهایی که تا اینحد جریان اصلی برآنها تأکید دارد برای پرداختن به موضوعات اجتماعی مناسب نیستند،البته با عنایت به ماهیت این موضوعات،این دومین تز اصلی من است."