خلاصه ماشینی:
"اما در حوزه نقد و بررسی این آثار،آیا همان اتفاقی که در زبان انگلیسی افتاده،در زبان فارسی هم افتاده؟آیا نقدهای شاخصی نوشته شده و نظریهپردازیهایی درباره اهمیت و مقام جین آستین صورت گرفته؟ نه!اینکه نویسنده یا منتقد ایرانی کمی جدیتر این آثار را نقد و بررسی کند،خب خیلی کم است.
نمیگویم مثل دیکنز رئالیست بوده(چنین ادعایی نمیخواهم بکنم؛دیکنز رئالیسماش شکل گرفته است و اصلا ایدئولوژیاش هم فرق میکند)ولی میشود گفت آن دورهای که موج اینجور کتابهای گوتیک و رمانتیک بود و داستانها زیاد ربطی به زندگی روزمره نداشتند و کلا در فضاهای دیگری سیر میکردند،بله،در آن دوره جین آستین رئالیست بوده.
خیلی جاها در داستانهای جین آستین احساس میکنید آدمها انگار دارند مثل آدم کوکی رفتار میکنند؛چه چیزی این رفتار را دیکته میکند؟حال و هوای حاکم گویا آدمها را به سوی یک رشته رفتار و افکار و دیالوگها سوق میدهد؛این خودش یک نوع طنز است یا میبینید خواندههای این کاراکترها-بیشتر کاراکترهای رمانهای جین آستین کتاب میخوانند- آنها را تحت تاثیر قرار میدهد و تحت تاثیر کتابها، حرفهایی میزنند و کارهایی میکنند.
در ترجمه این جور آثار ادبی،آثار کلاسیک،مترجم-بخواهد و نخواهد-منتقد است:یعنی مترجم باید با جنبههای گوناگون نقد درباره رمانی که میخواهد ترجمه کند، آشنایی داشته باشد و مجهزتر برود سراغ ترجمه اثر.
دشواری ترجمه آثار ادبی در همین است؛ممکن است مترجم خیلی چیزها درباره اثر بداند،ولی باید متن را طوری به خواننده بدهد که انگار اینها را نمیداند."