خلاصه ماشینی:
"معنای بازاندیشی،اندیشیدن و کندوکاو در باب شیوهی تعامل میان بستر نظری،فرهنگی و سیاسیای که پژوهشگر به آن تعلق دارد و موضوعی است که مورد پژوهش قرار میگیرد.
پژوهشگر میتواند پروژههای پیشین را بهطور انتقادی مورد بازاندیشی قرار دهد،نه برای یافتن ضعف و نقص که آن هم برای آموزش اهمیت دارد،بلکه بیشتر برای بازتفسیر (به تصویر صفحه مراجعه شود) توصیفها و ایدههای اولیه و قرار دادن آنها در بافتاری جدید.
این سخن بدان معنا است که در یک نظریهی بازاندیشانه باید بتوان از چشماندازی متفاوت ارزیابیهای پیشین خود را دوباره مورد قضاوت قرار داد.
در بازاندیشی،هر تفسیری را میتوان مورد تفسیر مجدد قرار داد و این فرآیند همچنان ادامه مییابد،در نتیجه تفسیر و به تبع آن بازاندیشی فرآیندی است مستمر و دائم که برای آن پایانی را نمیتوان متصور شد(معینی:5831،36-26).
آنچه در بازاندیشی اهمیت دارد،جستجو برای یافتن دیدگاههای جدید در مورد جهان و انواع جدید تبیین از طریق درنظر گرفتن پیچیدگی و تنوع موضوعات است.
لایهی دوم به آنچه که دانشمندان علوم اجتماعی به هنگامی که میکوشند شناخت خود دربارهی واقعیتها را درک کرده و توسعه بخشند تعلق دارد؛و لایهی سوم به تفسیر انتقادی فرآیندهای خودآگاه،ایدئولوژیها،مناسبات قدرت و دیگر اشکال سلطه میپردازد.
پژوهشگر باید تشخیص دهد که در معنای وسیع کلمه در بستری ایدئولوژیکی سیاسی کار میکند و پژوهش -تا جایی که به ابتذال کشیده نشود و یا به کل از آن غفلت نگردد-در زمینهای از تنش میان بازتولید یا تقویت نظم اجتماعی موجود محاط شده است(همان:441)."