چکیده:
دانشنامهء حکیم میسری،قدیمترین متن فارسی در علم پزشکی است که میان سالهای 367-370 ق در بحر هزج سروده شده است.شادروان محمد قزوینی(1256-1328)این مقاله را به درخواست علی اصغر حکمت، معاون وقت وزارت معارف و اوقاف،نوشته است و در آن به برخی از جنبههای ادبی و تاریخی دانشنامه اشاره کرده است.اصل این مقاله که برای نخستینبار در اینجا منتشر میشود در جزو اوراق متعلق به مرحوم علامهء قزوینی در سازمان اسناد ملی ایران نگهداری میشود. نسخهء خطی دانشنامه از جمله نسخههای فارسی کتابخانهء ملی پاریس است که در سنهء 852 ق کتابت شده است. دربارهء مؤلف منظومه اطلاعی به دست نیامده است،براساس آنچه از ابیات منظومه برمیآید،وی در وقت تألیف متجاوز از 46 سال داشته و سرودن این منظومه را در ماه شوار سنهء 367 ق شروع و در سنهء 370 ق به پایان برده است.ویژگیهای سبکشناسی این منظومه نیز قدم تاریخ آن را تأیید میکند. نام ممدوح مؤلف که این منظومه به نام او تألیف شده است به روشنی معلوم نیست،همینقدر معلوم است که در سنوات 267-370 ق که تاریخ تألیف کتاب است دارای لقب«ناصر الدوله»و عنوان«سپه سالار»بوده است. به عقیدهء قزوینی وی ابو الحسن محمد بن ابراهیم بن سیمجور،سپهسالار سامانیان و والی خراسان و قهستان و هرات،در سالهای 347 تا 378 ق است که از نوع بن منصور سامانی(365-387 ق)در همان اوایل سلطنت وی لقب ناصر الدوله داشته است.
خلاصه ماشینی:
"مثل: به سال سیصد و هفتاد بودیم کزین نامه همی پردخته شودیم که به جای«پرداخته»چون وزن راست نمیآمده «پردخته»استعمال کرده به حذف الف و برعکس به جای«شدیم»چون وزن باز میشکسته«شودیم» تعبیر نموده به زیادی واوی،و امثال ذلک که در این کتاب بسیار است،و نیز بعضی تعبیرات و ترکیبات که به نظر فوق العاده مستبعد میآید که در هزار سال قبل پیش از نظم شاهنامه مستعمل بوده است،مثلا«زحمت کشیدن»چنانکه در ورق b 361 گوید: درین مدت بسی زحمت کشیدم جهان از چندگونه نیز دیدم مجموع این امور انسان را قدری به شک میاندازد که آیا فی الواقع این منظومه از آن هزار سال قبل است؟ولی به عقیده بنده هیچ مستبعد نیست که این کتاب از همان عهدها باشد و سستی ظاهری بعضی اشعار به گمان اینجانب معتد به این است که اولا مؤلف آن طبیب بوده است نه شاعر یعنی فن او شعر نبوده که جمیع نکات و دقایق تألیف کلام منظوم او را شگرد و مانند آهن در کف داود نرم باشد که به هرگونه بخواهد از مرام خود با منتهای فصاحت و سلاست تعبیر نماید،و ثانیا از چند شعرای بزرگ مانند رودکی و شهید بلخی و امثالهما که بگذریم در آن زمانها شعر هنوز کاملا ورزیده و از کار درآمده مثل از فردوسی به بعد و یومنا هذا نبوده است و چون اوزان عرب برای ایرانیان چیز تازهای بوده است لهذا ایشان در مقام اضطرار گاهی به تهدید حرکات یا به حذف حروف وزن شعر را بالاخره درست میکردهاند و این فقره را چندان مستحسن نمیشمردهاند مثل امروزه مثلا به جای«شدیم»چنانکه گذشت«شودیم»به مد ضمهء شین و به جای پرداخته«پردخته»به حذف الف استعمال میکردهاند،نظیر این بیت در مزدوجهء مسعودی در خصوص تاریخ ملوک ایران قبل از اسلام که قبل از سنهء 053 به نظم آورده شده و در کتاب البدء و التاریخ به آن اشاره میکند:«نخستین کیومرث آمد بشاهی»، که باید برابر اقامهء وزن به تشدید یاء و حذف واو (کیومرث)خواند،و همو گوید: سپری شد نشان خسروانا چو کام خویش راندند در جهانا که برای اقامهء وزن باید حرکت پاء(سپری)را تمدید نمود و دال(راندند)را نیز باید حذف کرد،و امثال تلک الزحافات که چون استعمال بحور عرب در اشعار فارسی در آن وقتها هنوز در مبادی امر بود و هنوز نضجی نگرفته بوده و مستقر و ثابت نشده بوده و قواعد و قوانین آن مرتب و مدون نشده بود."