خلاصه ماشینی:
"برای این کار مراجعهی سیمونه را به وجدان خود و پاک کردن آن را کافی میداند و از او میخواهد که قول دهد چنین کاری کند.
حرفهای کستانتینوی حسود که به طریقی خود را به خانهی ماریانا رسانده است و نمیتواند خود را از حقد و غیظ خلاص کند؛دخالتهای سیاستیانوی (به تصویر صفحه مراجعه شود) آشفته حال که خود را در رقابت با سیمونه شکست خورده میداند؛تلاطمهای بی وقفهی درونی ماریانا و نوسان روحی او بین موقعیت بر ترس و تساوی طلبی یک عشق واقعی؛سست عنصری سیمونه که تحت تأثیر بانتینه فرا در ازدواج با ماریانا دچار تردید میشود؛بانتینه فرا که سیمونه را به خاطر عشق به یک زن وا زدست دادن آزادیاش به خاطر آن تحقیر و مسخره میکند؛شرمندگی سیمونه از این بابت و دوگانگی درونی او در مواجهه با ندای وجدان و عشق از یک سو و حرفهای بانتینه فرا از سوی دیگر؛برخورد سرد و ناخوشایند خانواده سیمونه با ماریانا؛ انفعال پدر ماریانا کا حالا خود را به خاطر فخر فروشی سالهای پیش و راندن تنها دخترش از خانه سرزنش میکند؛حضور خبرچینهایی که همه جا هستند؛ محاصرهی خانه به وسیلهی پلیس و خیانتی که از هر سو ماریانا را احاطه کرده است،سرانجام سیمونه را پیش از مرگ در مقابل ماریانا قرار میدهد.
او چون میخواهد ارباب باشد: نمیتواند بهطور واقعی فقر را حذف کند و به آزادی برسد،در نتیجه عشق به ماریانا نیز برای او نه صرفا به دست آوردن قلب یک زن بلکه تصاحب یک زن ثروتمند با تمامی چیزهایی است که او معرف آنهاست."