چکیده:
دولت-ملتسازی از جمله مباحث جدید و بسیار مهم مطالعات روابط بین الملل قلمداد میگردد.این بحث بهویژه با ورود اعضای جدید به نظام دولتها در دوره پس از جنگ سرد از اهمیت فوق العادهای برخوردار گشته و محققان مختلفی را برای انجام مطالعات پایهای تئوریک و نیز موردی در اقصی نقاط جهان به خود جذب کرده است.از جمله حوزههای مطالعاتی جدید در این باره،کشورهای پس از شوروی میباشند. روند دولت-ملتسازی در اکثر این جمهوریها به واسطه بروز برخی چالشها و مسائل مختلف داخلی و خارجی با بحرآنها و رکودهایی مواجه شده و اکثر آنها در نظام دولتها تصویر نه چندان مطلوبی را از خود جلوه دادهاند.البته موقعیت این جمهوریها از نظر پیشرفت روند دولت-ملتسازی بسیار متفاوت مینماید و در جایی که برخی از آنها تا مرز دولت ناکام پیش رفتهاند،برخی دیگر نیز به موقعیت به مراتب مطلوبتری دست یافتهاند(همچون جمهوریهای بالتیک).جمهوری آذربایجان نیز از جمله کشورهایی است که روند دولت-ملتسازی آن با موانع و مشکلات عدیدهای روبهرو بوده است و علی رغم همه تلاشها،نتوانسته است بر مهمترین و حیاتیترین چالشهای پیش رو(بهویژه مسئله قرهباغ)غالب آید.در این مقاله تلاش خواهد شد با نظرداشت چند مؤلفه محوری روند دولت-ملتسازی،به تجزیه و تحلیل وضعیت دولت-ملتسازی در این کشور همسایه و حاضر در حوزه تمدن ایرانی پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
com مقدمه جمهوري آذربايجان همچون دو جمهوري ديگر قفقاز جنوبي (ارمنستان و گرجستان ) در دوره پس از استقلال در روند دولت - ملت سازي خود با مسائل و مشکلات عديده اي روبه رو گشته و عليرغم گذشت حدود دو دهه از استقلالش هنوز نتوانسته بر مهم ترين و حياتيترين چالش هاي پيش رو (به ويژه مسئله قره باغ ) غالب آيد.
) ثانيا حضور يک اقليت قومي به طور متمرکز در منطقه استراتژيک ناگورنو قره باغ ، همواره از ضعف هاي بزرگ ژئوپلتيک اين جمهوري قلمداد گشته و همين عامل موجب ظهور حرکت جداييطلبي در اين منطقه و خروج آن از حيطه کنترل حکومت مرکزي آذربايجان از همان بدو استقلال تاکنون بوده است .
قابل يادآوري است که اختلافات ارضي ارمنستان و آذربايجان تنها محدود به قره باغ نيست و ما بين دو طرف در مورد برخي نواحي ديگر نيز اختلافاتي وجود دارد و تا عدم حل وفصل نهايي اين مسائل ، دو کشور مستعد ورود به نزاع هاي ديگري هستند.
همان گونه که ارمنستان تحت تأثير اين نزاع به تقويت توان نظامي و دفاعياش مبادرت نموده و به بازيگران منطقه اي همچون روسيه به عنوان حامي استراتژيک نگريسته است ، براي جمهوري آذربايجان نيز مسئله قره باغ در صدر تهديدات امنيتي قرار داشته و شديدا تلاش کرده است که به تقويت قدرت خود از هر طريقي مبادرت نمايد.
دولت آذربايجان نيز در تقويت چنين احساساتي به شدت نقش داشته و به نظر ميرسد با جلب توجه مداوم مردم جمهوري آذربايجان به اين مسئله (قره باغ )، ديگر چندان جايي براي تأمل درباره وضعيت نابسامان سياسي داخلي و حاکم شدن يک دولت شديدا اقتدارگرا باقي نميماند.