خلاصه ماشینی:
"مراسم اهدای جایزه تمام شده بود و جمع که از ملیتهای مختلف بود،با سکوت به انتظار پایان حرفها بود،فلینی چالاک و سرحال،خم و راست میشد،میکروفون را با خود به این سو و آن سو میکشید و مثل فرفره حرف میزد،سالن همچنان ساکتتر میشد و نوعی بهت با این تطویل کلام زنجیرهای مقابله میکرد،در یک فرصت ناچیز،که شاید فلینی نفس تازه میکرد،مجری جست و میکروفون را گرفت و با همان سرعت فلینی از او تشکر کرد و او را به سمت جایگاه برد.
بیننده نگاه شوخ و بازیگوشانه او را به«آنیتا اکبرک»میدید که در اوج زیبایی اسطورهوارش،پیش روی دکتر آنتونیوی فلینی در بوکاچو 07،دراز کشیده و برای اعلان شیر به او چشمک زده بود،در زندگی شیرین زیر فواره میدان رم ایستاده و زیبایی ناب خود را در تضاد با رنگهای تیره،جلوه داده بود و کلودیا کاردیناله که نیمرخی فرشتهوار را در نور سفیدی که از پرزهای صورتش ساطع بود،به کادر فلینی بخشیده بود،مردی که آن همه زنان پا به سال با گوشتهای آویزان و شکمهای ستبر و موهای آشفته دیوانهوار را به سخره گرفتهب بود،اینطور رام و آرام و خندان کنار جولیتا وول میزد،با جوایزش و لبخندی مثل پسر بچههای چاق.
در میان این آثار جاده«اثری است کلاسیک در مبحث حکایتگری در سینما و دارای انسجامی شگفتانگیز فلینی در جاده گوشههای کوچک و مسائل انضمامی بیشماری را با طرحی ساده از زندگی سه موجود خاص درمیآمیزد و فیلم هنگامی که به پایان میرسد،مباحث خود را در ذهن بیننده،میگشاید."