چکیده:
یکی از جریانات مهم شعر نو فارسی،سمبولیسم اجتماعی است که با نیما یوشیج آغاز شد و در دههی چهل به دلیل شرایط اجتماعی آن زمان به اوج خود رسید.هدف پژوهش حاضر تحلیل و بررسی سرودهی«نادر یا اسکندر»اخوان ثالث از این منظر است.این سروده ترسیم آمیزهای از"تعهد اجتماعی و هنر شاعری اخوان" به شمار میرود.توصیف،نمایش و استنتاج بافت اصلی این سروده را تشکیل میدهند.شاعر در این سروده از طریق کنایات،نمادها و روابط حاکم بر آنها،مفاهیم موردنظر خود را به خواننده القا میکند.انسجام مطالب و آفرینش تصاویر شاعرانه، تجربههای ملموس اخوان را از وضعیت اجتماعی بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به خوبی ترسیم میکند.نتیجه نشان میدهد با این پژوهش میتوان به شناخت بهتری از این سروده به ویژه از منظر سمبولیسم اجتماعی و جامعهشناسی ادبی دست یافت.
خلاصه ماشینی:
"دو مورد آن برای توجیه آرامشدن نسبی وضعیت است: موجها خوابیدهاند آرام و رام طبل توفان از نوا افتاده است چشمههای شعلهور خشکیدهاند آبها از آسیاب افتاده است (اخوان ثالث،91:0731) یا: آبها از آسیاب افتاده است دارها برچیده،خونها شستهاند جای رنج و خشم و عصیان بوتهها پشکبنهای پلیدی رستهاند (همان) اما در سه مورد(در قسمت آخر سروده)بعد از کنایهی مورد اشاره،واژهی"لیک"آورده شده که بیانگر وضعیت غیر عادی و غیر قابل انتظار میباشد: آبها از آسیا افتاده،لیک باز ما ماندیم و خوان این و آن میهمان باده و افیون و بنگ از عطای دشمنان و دوستان *** آبها از آسیا افتاده لیک باز ما ماندیم و عدل ایزدی وان چهگویی گویدم هر شب زنم باز هم مست و تهی دست آمدی؟ (اخوان ثالث،42:0731) در رباعیهای به هم پیوستهی آغازین(بخش توصیف)،پسوند جمع"ها"در واژههای"دارها"و "خونها"بیانگر فراوانی اعدامها و کشتارها میباشد.
بااین تفاوت که ابو العلاء مرگ را برای خود میخواهد و کاری به دیگران ندارد ولی اخوان با احساس تعهد اجتماعی نمیتواند ذلت جامعهاش را بپذیرد،ازاینرو مرگ و ویرانی جامعهاش را هم به دست ستمگری همچون اسکندر بر زندهماندن آنچنانی ترجیح میدهد: اذا وصف الطائی بالبخل مادر وعیر قسا بالفهاهه باقل و قال السهی للشمس:انت ضئیله و قال الدجی للصبح:لونک حائل و طاولت الارض السماء سفاهه و فاخرت الشهب الحصی و الجنادل فیا موت زر ان الحیاه ذمیمه و یا نفس جدی ان دهرک هازل (معری،032:8991) یعنی؛وقتی که مادر(فردی بسیار خسیس در ادب عرب)،حاتم طایی را به بخل توصیف میکند و باقل(فردی ناتوان در سخن گفتن و دارای لکنت زبان از عرب)قس بن ساعدهی ایادی(خطیب مشهور عرب)را به کندزبانی سرزنش کند و ستارهی سهی(نماد کمنوری)به خورشید بگوید تو کمنور هستی و تاریکی،صبح را مخاطب سازد و بگوید:رنگ تو تیره است و زمین از بیخردی بر آسمان برتری جوید و سنگریزهها بر شهابسنگها فخرفروشی کنند،پس ای مرگ(مرا)دریاب،که(در این صورت )زندگی نکوهیده است و ای نفس جدی باش که روزگار هزال است."