چکیده:
ایجاد نقش برجستههای صخرهای یکی از سنتهای خاور نزدیک باستان است که حاکمان وقت برای جاودان ساختن خواستها و اندیشههای خود از آن بهره بردهاند.این یادمانهای ارزندهء تاریخی نه فقط اطلاعات گرانبها در خصوص سبکهای هنری آن زمان در اختیار پژوهشگران قرار میدهند،بلکه دادههای ارزشمندی هستند که میتوان به کمک آنها حوادث تاریخی،اوضاع سیاسی،مذهبی و نظامهای اجتماعی آن زمان را بازسازی کرد. نقش برجستهها در حقیقت برگهایی از کتاب مصور تاریخ،فرهنگ و هنر ایران هستند که در پس آن،اندیشههای فراوانی نهفته و تا امرز تمام مفاهیم آنها به درتسی آشکار نشده است.نقش برجستهها در تحقیقات و مطالعات ایرانی از اهمیت بسیاری برخوردار است.شناخت و تفسیر صحهنههای نقش برجستهها،همواره از موضوعات مورد بحث محققان بوده و از جنبههای مختلفی مطالعه و تحقیق شده است.در این مقاله،نگارنده بر آن است با بررسی و تأمل در نقش برجستهها،بخشی از اندیشهء حکومتهای حاکم بر سرزمین ایران را بکاود.
خلاصه ماشینی:
"مهرداد اول نخستین شاه اشکانی بود که لقب شاهنشاه را که هخامنشیان به کار میبردند،بر خود نهاد بههرحال این دلیلی است بر تمایل اشکانیان بر نزدیک کردن پیوندهای خود با ایران هخامنشی و گسستن آنها از فرهنگ یونانی مآبی.
برخلاف نقش برجستههای الیمایی که شمایلنگاری و کتیبهها کمک زیادی در شناسایی هویت اشخاص حاضر در صحنه نمیکند،شناسایی هویت پادشاهان در نقش برجستههای ساسانی از طریق تاج آنها که مخصوص آنها ساخته شده بود، مقایسه با سکههای این دوره،کتیبههای نقر شده در نقش برجستهها و نیز از طریق افراد به وسیلهء نشانهای خانوادگی میسر است؛برای مثال شاپور اول در جبههء شمالی نقش رجب تاجی کنگرهدار بر سر دارد که بر فراز آن گوی بزرگی قرار گرفته و به دور آن در قسمت پیشانی روبانی بسته است،یا اهورامزدا که با تاج کنگرهدار و برسمی در دست شناخته میشود.
ماهیت ایزدی پادشاهی:تصویر ایزدان بر نقوش برجستهء شاهان ساسانی،مانند اهورامزدا در حال اهدای حلقهء پادشاهی به اردشیر اول،شاپور اول،بهرام اول و اردشیر دوم،آناهیتا در تاجستانی نرسه در نقش رستم و ایوان بزرگ طاقبستان و میترا در نقش اردشیر دوم در طاقبستان نشان داده شده است.
کشمکشی شدید بین شکل عینی و اشکال قالبی از یک طرف و هنر تجریدی،رمزی و تزئینی،از طرف دیگر،در سرزمین ایران در گرفته بود و با اینکه ایرانیان از رهبری مطلوب محروم و از نظر سیاسی منکوب شده بودند،با این حال فطرت مردم و طرز تفکر و زندگیشان زنده ماند و پیوند خود را با گذشته حفظ کرد."