چکیده:
متون دانشگاهی و پژوهشی مرتبط با سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، یکی از منابع اصلی مطالعه سیاست خارجی ایران به حساب میآیند. مقاله حاضر به بررسی این متون از منظر اصول و مبانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی میپردازد. برای این منظور، پرسش اصلی این است که مساله محوری مورد مطالعه متون موجود در مورد اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی چیست؟ فرضیه مقاله، نشان میدهد دغدغه اصلی متون مرتبط با سیاست خارجی، عمدتا تقابل آرمانگرایی و واقعگرایی بوده است. برای بررسی این فرضیه، مقاله به سه بخش تقسیم شده است. بخش اول به تاریخچه سیاست خارجی از منظر متون موجود اشاره دارد. بخش دوم به مواجهه آرمانگرایی و واقعگرایی در رویکردهای انقلابی، اسلامی و ملی میپردازد و بخش سوم، چارچوبی نظری برای گذر از تناقضات این رویکردها ارائه میدهد.
Academic books and resources as one of the main references in studying the foreign policy of the Islamic Republic of Iran are focused and considered in this paper. Therefore، the paper attempts to find out what principles and foundations are introduced in those texts? Based on this paper's hypothesis، the main concern of these texts has been the conflict of Idealism versus Realism which is illustrated in three sections: historical aspect، Idealism versus Realism in the context of the Revolutionary، Islamic and Nationalistic approaches and finally some suggestions to coupe with paradoxical issues in this regard.
خلاصه ماشینی:
اینگونه مطالعات که به شناخت درجه دوم معروف است،سعی دارد درک دانشمندان و دستاندرکاران سیاست خارجی هر کشور(در اینجا ایران پس از انقلاب اسلامی)را مورد بررسی قرار داده و نشان دهد چه نوع مباحث و موضوعاتی مورد توجه آنها بوده است.
روابط میان این دولتها و جمهوری اسلامی«حسنه»خواهد بود و ایران تلاش مینماید روابط با این دولتها را گسترش دهد و همراه با آنها در قبال مسایل و موضوعهای سیاسی-بین المللی مواضع مشترک اتخاذ نماید؛البته مشروط به آنکه جنبشهای واقعی اسلامی در سرزمین آنها آزادانه فعالیت کنند و سرکوب نشوند و 3-مقوله سوم به آن دسته از دولتهایی تعلق دارد که پایگاه ملی نداشته و بر مردم تحمیل شدهاند،فرض بر این است که چنین حکومتهایی به نیروهای خارجی وابسته بوده و به منافع و علائق آنها خدمت میکنند.
همانطور که در بخش اول مقاله آمد،در دوره دوم سیاست خارجی جمهوری اسلامی،هر دو وجه تحقق اهداف داخلی انقلاب اسلامی و صدور آن مدنظر بود و در نهایت،با توجه به دو مشکل اشارهشده در بالا،گرابش به سمت ایجاد حکومت نمونه موفق و برآمده از انقلاب شکل گرفت.
اما آیا این عملگرایی به این معنا بود که سیاستهای دوره دوم سیاست خارجی جمهوری اسلامی غیر منطقی بوده است؟یک تعبیر میتواند این باشد که این فرایندها در فضای حاکم بر شرایط انقلابی،امری طبیعی است و هر گروه و دستهای در مقابل این جریان قرار گیرد،از مسیر اصلی کنار زده خواهد شد.
آنچه در نهایت،در این رویکرد اهمیت دارد،وجود دو برداشت از صدور انقلاب در حالت تهاجمی و در طرح الگوی نمونه داخلی برای صدور به کشورهای دیگر جهان،در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است.