چکیده:
خلیجفارس همواره از مناطق بسیار حساس،سوق الجیشی و تجاری خاورمیانه بوده است، از اینرو،در طول تاریخ منشأ تحولات متنوعی شده است.از مسائل بسیار مهم و قابل بحث در خلیجفارس،بررسی چگونگی سلطه استعمارگران،به خصوص انگلیسیها بر کرانههای ساحلی آن و به ویژه کرانههای تحت حاکمیت ایران میباشد.در این پژوهش، چگونگی روند قدرتگیری انگلیس و تضعیف قدرت سیاسی ایران در کرانههای خلیج فارس از اواسط حکومت صفوی تا آغاز حکومت ناصر الدین شاه(1030-1264 ق) تحلیل و بررسی میشود.مسئله و هدف اصلی پژوهش،بررسی چگونگی قدرتیابی قبایل و اعراب محلی در منطقه خلیجفارس و سیاست انگلیس در تقویت آنها و سلطه بر منطقه است.
خلاصه ماشینی:
"در این پژوهش، چگونگی روند قدرتگیری انگلیس و تضعیف قدرت سیاسی ایران در کرانههای خلیج فارس از اواسط حکومت صفوی تا آغاز حکومت ناصر الدین شاه(0301-4621 ق) تحلیل و بررسی میشود.
4با خارج شدن تدریجی اسپانیا و پرتغال از گردونهء رقابتهای استعماری در دریا،زمینهء مساعد برای حضور هلندیها و به ویژه انگلیسیها در خلیجفارس فراهم آمد،زیرا انگلیسیها که در نبرد هرمز شرکت کرده و نتایج آن سهیم شدند،طبق قرارداد میناب(1301 ق2261/ م)که بین امام قلی خان فرمانده سپاه ایران و افسران انگلیسی کمپانی هند شرقی منعقد شد،انگلیسیها موافقت کردند با ناوگان خود از طریق دریا به پایگاه پرتغالیها در قشم و هرمز حمله کرده و در صورت پیروزی از امتیازاتی بهرهمند شوند که اهم آنها عبارتند از:1.
به این شکل،نفوذ و سلطه انگلیس در کرانههای خلیجفارس با توجه به ضعف تأسیسات نیروی دریایی ایران،66به مرحله تثبیت رسید و ایران جایگاه واقعی خود را نزد قبایل و طوایف منطقه خلیجفارس در دوران یادشده از دست داد.
مهمترین مسئله خلیجفارس در نیمه اول حکومت قاجاریه تا دوره ناصری،افزایش نفوذ انگلیس در بین قبایل عرب منطقه و تشکیل اتحادیههای کوچک با حمایت انگلیس بود.
انگلیس در این مقطع تاریخی برای جلوگیری از قدرت قبایل عربی در خلیجفارس،قراردادهای رسمی با آنها منعقد کرد و به بهانه مبارزه با دزدی دریایی و امنیت اقتصادی منطقه،آنها را تحت نفوذ خود قرار داد و علنا از حق حاکمیت ایران در منطقه،چشمپوشی کرد.
آنها به بندر لنگه و شارجه نیز مهاجرت کردند و در آنجا ساکن شدند و ناوگان دریایی قابل توجهی داشتند(محمد باقر وثوقی، تاریخ خلیجفارس و سرزمینهای همجوار آن،ص 241)."