چکیده:
درون گرایی و دعوت به آرامش در دامن طبیعت را می توان مهم-ترین ویژگی شعر او دانست؛ این بینش، ملهم از دو ویژگی بسیار مهم اندیشه اوست: عرفان و رمانتیسم؛ به عبارت دیگر، تلفیقی از عرفان و رمانتیسم در شعر او به چشم می خورد؛ اما همان گونه که عرفان سپهری، همان عرفان شناخته شده ایرانی ـ اسلامی نیست، رمانتیسم او نیز کاملا با اصول این مکتب هم-خوانی ندارد. در این مقاله، نخست، ضمن تحلیل نگرش نویسندگان درباره سپهری، رویکرد عرفانی و سپس دیدگاه رمانتیک بررسی می شود، و سرانجام، پیوند عرفان و رمانتیسم در شعر و اندیشه او تبیین می گردد.
The introversion and call to tranquility can be regarded as the foremost characteristics of sepehri’s poetry. This approach is inspired from two important features of his thought: Mysticism and Romanticism. In other words، a combination of mysticism and romanticism is evident in his poetry. But Sepehri’s mysticism framework does not totally conform to well-known pattern of Iranian and Islamic mysticism and nor does his romantic approach to the principles of this literary school.
In the present article، in addition to analyzing scholar’s various views regarding Sepehri، his mystical approach and romantic thought will he studied، then، the relation between mysticism and romanticism in his poems and ideas illustrated.
خلاصه ماشینی:
"»(همان،ص 132)اما عجیب اینکه همین نویسندگان بااینکه در چند جای دیگر نیز بر این گفتۀ خود اصرار میورزند،یکباره خود،بهتطبیق دیدگاه سپهری با رمانتیسم دست مییازند:«طبیعت در آثار رمانتیستها بهصورت معبد تصویر میشود و پیالهای میشود برای دیدن عکس رخ یار،یعنیتجلی ذات خداوند در ذره ذرۀ جان جهان.
این امر بیشتر،حسنوستالوژیک و آرزوی انسانی است که خسته از دنیای علمی و دود گرفتۀ امروز،میخواهد به آرامش نخستین دست یابد،اما نمیتواند و تنها باید حسرت از آندورۀ طلایی یاد کند(هشت کتاب،ص 424)اما گاهی هم،«آواز غریب رشد،درمفصل ترد لذت میپیچید»و انسان،سرمست از قدرت اندیشه و خلاقیتخویش،به سر پای خود ایستادن و بریدن از مادر مهربان طبیعت میاندیشد تاجاییکه سرانجام،انسان معاصر از تعالی بازمانده و تنهایی،گریبانگیرش شدهاست: زانوی عروج/خاکی شد/آن وقت/انگشت تکامل/در هندسۀ دقیق اندوه/تنها میماند(ص 425) سپهری،واقعیت دنیای ما آدمیان را به سادگی و زیبایی در پوششی از دریغبر گذشتههای طلایی،جلو چشم خواننده ترسیم میکند،و بر ازدحام و زشتی واز دست رفتن ایمان و عواطف اصیل پاک و ارزشهایی که به حفظ قوام ووحدت جامعه کمک میکنند،افسوس میخورد.
او در تمام شعرهای هشت کتاب،تنها یکبار واژۀ«عرفان»را-در شعر«صدای پای آب»-به کار برده،اما به هر صورت باید اذعان کرد و در شعر او،نوعخاصی از عرفان مبتنی بر اشراق وجود دارد که میتوان آنرا عرفان«شرقی»یا«طبیعتگرا»نامید،زیرا اگر عرفان عرفای قدیم،آنانرا در«خدا»مستغرقمیساخت،در سپهری باعث شده که با دید عرفانی در«طبیعت»غرق شود تاپس از کشف اسرار پنهان مانده از«غبار عادت»و روزمرگی،«جور دیگر»ببیند."