چکیده:
در این مقاله یکی از مهمترین الگوهای رابطه علم و فناوری، با عنوان «فناوری به مثابه علم کاربردی» به لحاظ فلسفی و تاریخی طرح و نقد شده است. ابتدا ریشه های فکری این الگو تا اندیشه های فرانسیس بیکن و رنه دکارت دنبال شده و سپس دفاع ماریو بانج، یکی از اولین فیلسوفان تحلیلی فناوری، از آن آموزه بازسازی شده است. در انتقاد از این اندیشه ابتدا نگرش های پسامدرن به جایگاه و رابطه علم و فناوری مطرح شده که مطابق با آن فناوری در دوره پسامدرن بر همه چیز از جمله علم تفوق دارد. سپس انتقادات تاریخ نگاران فناوری ارائه شده که در آن نشان داده می شود که رابطه علم و فناوری به گواهی تاریخ مطابق با الگوی مذکور نبوده است. در انتها نیز به برخی پیامدهای این انتقادات بر سیاست گذاری علم و فناوری اشاره می شود.
In this paper one of the most important models of science-technology relationship، named “technology-as-applied science” is critically considered from philosophical and historical point of view. At first، some ideas of Francis Bacon and Rene Descartes are reviewed as the philosophical roots of that model، and then Mario Bunge’s elaborated defense of the model is reconstructed. For criticism، firstly the ideological perspective of post-modern thought about the position and relationship of science and technology is considered according to which in the post-modern era technology has primacy over everything including science. Secondly، strong critiques of technology historians are reviewed in which they undeniably showed that the history of science and technology relationship does not accord with the model. Finally some implications of those critical arguments for science and technology policy are pointed out.
خلاصه ماشینی:
"نزد او نظریه[علمی]باید بهگونهای ساخته شود که منجر به«سمت و سو دادن به اعمال»،و همچنین«اختراع و نوآوری(1)- Mario Bunge(1919) (2)- technological knowledge (3)-در این تصویر تاکید ویژهای بر سودمندی و روشمندی علم میشود،که برخی نام چنینعلمی را«علم فعال» (Active Science) نیز نهادهاند.
در یک جمعبندی میتوان گفت که دکارت از سه وجه درپیریزی و تثبیت آموزه فعک نقش داشت:اول اینکه او نیزچون بیکن بر این عقیده بود که علوم و پژوهشهای علمیبایست کاربرد عملی داشته باشند و غایت علم سودرسانی بهبشر است.
هدف بانج در طرح این بحث پاسخدادن به ایرادی است که ممکن است بر آموزه فعک واردشود:اگر فناوری کاربرد علم است،پس چرا با اینکه میدانیمنظریههای علمی ما صادق هستند اما فناوریهای ما هموارهامکان شکست و عدم موفقیت را در خود دارند؟یا بر عکس،چطور میتوان توضیح داد که یک فناوری خاص در عملموفق باشد اما هیچ نظریه علمیای پشت آن نباشد؟رویکردبانج،همانطور که اشاره شد،قائل شدن به تفکیک بنیادینمیان موفقیت و عدمموفقیت در عمل،و صدق و کذب نظریهدر علم است.
همچنین در فناوری تولید و انتقال برقفشار قوی که از جمله مهمترین تحولات صنعتی اواخر سدهنوزده و اوایل سده بیستم میباشد،تامس هیوز9نشان داد کههر چند ارتباط قویای میان فناوری و علم،به ویژه در تبعیتروش مهندسان از روش دانشمندان وجود داشته است،امامعرفت فناورانه مورد نیاز برای توسعه صنعت برق فشار قویبه شکلی مستقل از علم رشد کرده است[64].
تامساسمیت با بررسی توسعه فناوری اولین رایانه بلادرنگ4درانستیتوی فناوری ماساچوست5آمریکا به این نتیجه رسید کههر چند معرفت علمی مفیدی خارج از طرح مذکور وجودداشت،اما«این اندیشه که علم برونزاد6میتواند منبع معرفتیمناسبی برای حیات فرآیند پژوهش و توسعه فناوری باشد درزمانه حاضر یک تصور رمانتیک است که بیش از حد مهمتلقی میشود»."