چکیده:
عبدالقادر بیدل دهلوی (1054-1133) از نازک خیال ترین شاعران سبک هندی است. یکی از مهمترین عوامل ابهام در شعر وی وجود استعاره های سیال و بعید است. دکتر شفیعی کدکنی مطلع یکی از غزل های بیدل (حیرت دمیده ام گل داغم بهانه ای ست طاووس جلوه زار تو آیینه خانه ای ست) را بی معنی دانسته و دکتر حسن حسینی و علی معلم هر کدام جداگانه به شرح آن پرداخته اند. مقاله حاضر ضمن ارایه معنی جدیدی از بیت، از دیدگاه واژگانی، ساختاری و زیباشناسی بیت را مورد بررسی قرار داده و علت ابهام آن را در استعاره های سیال و ایهامی و بعید دانسته و مدلولهای استعاره ای چون حیرت، گل داغ، طاووس و آیینه خانه و موارد بیانی دیگر را با شاهدهای شعری بسیار، مشخص ساخته است. نگارنده بیت را تصویری می بیند از شاعری با چشمان باز حیرت زده و اشکبار که در انتظار دیدار، آینه سازی می کند.
خلاصه ماشینی:
"برای تایید و تأکید مطلب بالا ابیاتی از بیدل به عنوان شاهد نقل میشود که در تمام آنها«جلوه»و«تجلی»مرتبط با«جهان»و«عالم امکان»است،و چشمی حیران(آینهگون)به تماشا نشسته است: {Sبس که عالم بهار جلوهی اوست#بر رخ اوست هر کجاست نگاهS}(2/763/6) {Sجهان آیینهی دلدار و حیرانی حجاب من#چمن صد جلوه و نظاره نایاب است شبنم راS}(1/446/16) {Sچندانکه چشم باز کنی جلوه میدهد#اسمیست شش جهت ز مسمای آینهS}(2/755/22) {Sگرنه این بزم تماشاکدهی جلوهی اوست#این قدر چشم به دیدار که حیران شده استS}(1/541/23) {Sبوی پیامی از چمن جلوه میرسد#از دیده تا دل آینه ایجاد میکنمS}(2/524/18) {Sیوسف توان خرید به مژگان گشودنی#آیینه باش،جلوۀ متاع است کاروانS}(2/664/17) {Sذرات جهان چشمهی انوار تجلیست#هر سنگ که آید به نظر طور ببینیدS}(2/27/8) {Sجهان توفان رنگ و دل همان مشتاق بیرنگی#چه سازد جلوه با آیینهی مشکلپسند ماS}(1/419/9) در ابیات زیر نیز«گلی بیرنگ»را میبینیم که«جهان رنگ»را نقش میزند: {Sبهارستان شوق بینیازی رنگها دارد#گلی مست خودآراییست یعنی عالمآراییS}(2/777/9) {Sآنکه از بوی بهارش رنگ امکان ریختند#گرد راهش جوش زد آثار اعیان ریختندS}(1/784/12) {Sحسن بیرنگی که عالم صورت نیرنگ اوست#عرض تمثال که دارد باور اندر آینه؟S}(2/772/6) .
در اینجا چند بیتزیبای یدگر که استعارۀ آیینهخانه را روشنتر میسازد،ذکر میگردد: {Sهزار آیینه گل کرد از گشاد چشم من بیدل!#به این صفر تحیر واحدی را بیعدد کردمS}(2/628/11) {Sدر دلی اما به قصد اشکم افسون میکنی#سر ز جیب صد هزار آیینه بیرون میکنیS}(2/826/11) {Sیاد آن جلوه ز چشمم گره اشک گشاست#شوق دیدارپرستان چقدر آینه زاستS}(1/758/1) {Sز بس لبریز حسرت دارد امشب شوق دیدارم#چکد آیینهها بر خاک اگر مژگان بیفشارمS}(2/537/22) {Sطاووس من احرام تماشای که دارد؟#دل گشت سراپای من از آینه چیدنS}(2/537/22) {Sشاید گلی ز عالم دیدار بشکفد#تا چشم دارم آینه خواهم گریستنS}(2/731/20) {Sز بس گرفته است تحیر عنان ما#دارد هجوم آینه اشک روان ماS}(1/327/10) ."