چکیده:
هدف اصلی مقاله حاضر بررسی مقایسه ای آراء سه تن از صاحب نظران قرارداد اجتماعی، یعنی توماس هابز، جان لا ک و ژان ژاک روسو در باره جامعه مدنی و دولت می باشد. نظریه قرارداد اجتماعی بر این فرضیه مبتنی است، که انسان پیش از تاسیس دولت در"وضع طبیعی"، زندگی می کند؛ وضعیتی که در آن "قانون طبیعی" بر رفتار و کنش انسان حاکم است و هر فردی مطابق میل خود عمل می کند؛ اما نیازها و ضرورت های بسیاری باعث می شوند تا انسان ها دور هم جمع شوند و با یکدیگر در باره تاسیس دولت توافق کنند. با تاسیس دولت در قالب قرارداد اجتماعی انسان ها موفق می شوند از" وضع طبیعی" عبور کنند و وارد مرحله جدیدی از زندگی اجتماعی شوند، که در تئوری های قرارداد اجتماعی به آن "وضع مدنی" یا "جامعه مدنی" گفته می شود. نتیجه این بررسی تطبیقی نشان می دهد، که اگر چه هر سه متفکر قرارداد اجتماعی در مورد کلیات عبور جامعه از "وضع طبیعی" به "وضع مدنی" با یکدیگر موافق هستند؛ اما آن ها بر سر بسیاری از موضوعات دیگر مانند جزئیات مرحله گذار اجتماعی، ماهیت یا کیفیت قرارداد اجتماعی، وضع قوانین، تفکیک قوا، نوع حکومت، اختیارات دولت، وظیفه شهروندان در مقابل دولت با هم اختلا ف نظر دارند، که شناخت آن ها دارای اهمیت اساسی است. موضوعات فوق بعد از گذشت چندین قرن هنوز توسط نظریه ها و رویکردهای مختلف سیاسی معاصر مورد بحث، بازخوانی و تفسیر دوباره قرار می گیرند.
خلاصه ماشینی:
"برخی از اینسئوالات عبارتند از: زندگی انسان در وضع طبیعی چگونه است؟انسان در وضع طبیعی از چه حقوقیبرخوردار است؟آیا تغییر وضع زندگی انسان یک عمل ارادی است؟آیا تغییر وضع زندگیانسان یک ضرورت است؟چگونه انسان پی میبرد که باید وضعیت زندگی خود را تغییردهد؟چه انگیزههایی انسانها را به تغییر وضعیت زندگی وادار میکنند؟زندگی انسان دروضع مدنی دستخوش چه تغییراتی میشود؟آیا وضع مدنی همراه با تشکیل جامعهجدیدی است؟چه تغییری در جامعه در فرایند تغییر از وضع طبیعی به وضع مدنی پدیدآمد؟چه تحولی در شخصیت انسان در فرایند تغییر از وضع طبیعی به وضع مدنی پدیدآمد؟آیا وضع مدنی سعادت و خوشبختی انسان را تضمین میکند؟ طبیعی است که پاسخهای همه فیلسوفان قرارداد اجتماعی به سئوالات مذکور یکساننیست؛اما همه آنها درمورد برخی از مفاهیم مانند اجتنابناپذیر بودن عبور از وضع{o(1)- redro laicoS o} {o(2)- erutan fo etatS o} {o(3)- etats liviC o} طبیعی به وضع مدنی،ضرورت تأسیس دولت براساس عقل جمعی،پذیرش ارادی زندگیدر حاکمیت قانون،ضرورت تدوین قوانینی که حقوق طبیعی انسان در آن رعایت شود وجز آن با یکدیگر همعقیده باشند،و درمورد وظایف حاکم و شهروند،حدود اختیاراتدولت،تفکیک قوا،ارگانهای تصمیمگیرنده،چگونگی وضع قوانین،ماهیت قوانین وسایر موارد دیگر با یکدیگر اختلافنظر داشته باشند،که همه این موضوعات در ادامهیاین مقاله به تفصیل بررسی میشوند.
و درنهایت،هیچ داور شناختهشده و موردقبول عمومی وجود ندارد تا بتواند اختلافات بین مردم را حلوفصل کند )153;)8891(nhoJ,ekcoL( ازاینرو،انسانهای که در وضع طبیعی زندگی میکنند،برای رهای از این حالتبیمارگون موافقت میکنند تا یک جامعه مدنی به منظور حفظ و پاسداری از حقوقخودشان شامل حق زندگی،آزادی و دارایی که لاک همه آنها را تحتعنوان مالکیت مینامد،تأسیس کنند."