چکیده:
در این مقاله استفاده از ساختار منفی در زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی از دو دیدگاه مورد بررسی قرار می گیرد. بر اساس دیدگاه دسترسی کامل/انتقال کامل، فراگیران زبان دوم در مرحله اول فراگیری به طور بالقوه تمام ساختارهای واژگان و کارکردی را از زبان اول به زبان دوم انتقال می دهند. دیدگاه دوم به نام ساختارهای درختی کوچک ادعا می کند که در مرحله ابتدایی تنها ساختارهای واژگانی از زبان اول منتقل می شود ولی ساختارهای کارکردی از زبان اول منتقل نمی شود. در این تحقیق داده هایی به صورت فلش کارد، قضاوت دستوری ومصاحبه شفاهی از سه سطح بسندگی زبانی جمع آوری شد. نتایج این داده ها به طور معنی داری ساختارهای درختی کوچک را ردکرد و دیدگاه دسترسی کامل/انتقال کامل را مورد تایید قرار داد.
خلاصه ماشینی:
"در این مقاله به بررسی مقایسهای یک گروه از این حکایات از دیدگاه عناصر داستان و تفاوت پرداخت حکایت با توجه به موضوع اصلی آن پرداخته میشود:حکایت نجات یافتن ابو حمزۀ خراسانی از چاه توسط شیری هولناک،که پنج بار در کتابهای مهم صوفیه یعنی کشف المحجوب،ترجمه رساله قشیریه،طبقات الصوفیه،هزار حکایت صوفیان و تذکرهالاولیاء به پنج صورت متفاوت گزارش شده است.
در مورد مکان ابتدای داستان به نظر میرسد متن هزار حکایت و تذکرهالاولیا که از لفظ بادیه برای توصیف آن استفاده کردهاند از متونی مانند طبقات الصوفیه و ترجمه رساله قشیریه موفقتر هستند که گاه با صراحت،راه حج را برگزیدهاند و یا چون کشف المحجوب که هیچ توصیفی از آن ارائه نمیکنند.
متن حکایت تذکره الاولیا نیز در این مورد پرداختی کاملا ضعیف دارد و کمترین استفاده را از چاه-مکان اصلی حکایت-و چگونگی بیرون آمدن ابو حمزه از آن کرده است:«ناگاه شیری بیامد و سر چاه باز کرد و دست در لب چاه زد و هر دو پای فروگذاشت...
انتخاب زاویۀ دید غایب،طولانی بودن نسبی و متناسب جملات و نیز به کار گرفتن جملات توضیحی-مانند نیت و قصد ابو حمزه و زبان به ذکر برگشادن او و توصیف واقع شدن چاه بر سر راه او-همگی،حرکت کند مورد نیاز حکایت را فراهم کرده است.
مؤلف علاوهبر استفاده از توضیحات کافی برای آمادهسازی ذهن مخاطب در آغاز ورود به حکایت و کند ساختن حرکت سفر شخصیت اصلی از جملات بلند،زاویۀ دید سوم شخص و علاوهبر همۀ اینها از ایپزود مکمل-دور ریختن سیمهایی که خواهرش به او داده است و گفتگوی درونی توکل و نفس-استفاده میکند و مهارت خود را در حکایتپردازی به اثبات میرساند."