چکیده:
مشارکت سیاسی در مورد سوژه های انسانی به کار می رود که قصد دارند عرصه قدرت را با تحولاتی رو به رو سازند که از وضعیت های نامطلوب به سمت مطلوب تغییر یابد. اولین اصل مشارکت سیاسی انگاره های فرهنگی است که منجر به ممکن گردیدن این فرایند می گردد. این گونه از کنشگری در بازی های قدرت بستگی بسیار زیادی به سازه ها و ساختارهای جمعی دارد که خود را در فرهنگ سیاسی هر کشور بازتاب می دهند. این نوشتار در پی آن می باشد تا با نقد و گذر از الگوهای دوگانه انگار جامعه شناسی سیاسی از جمله کارکردگرایی، زبان شناسی روان کاوی، ساختارگرایی و الگوهای تک خطی، الگویی تئوریک برای بررسی فرهنگ سیاسی مشارکتی در ایران ارائه نماید. مدل تحلیل خود را بر اساس جهان رویکردهای انتقادی، ارتباطی و زیست های سه گانه اسلامی، ایرانی و غربی انتخاب کرده ایم و با فرمول های سیاستگذاری به صورت تجویزی در پایان نوشتار نشان خواهیم داد که در چه صورتی این سه جهان زیست امکان مشارکت سیاسی را فراهم می کند و در چه صورتی تبدیل به انفعال و استبداد در عرصه سیاسی می شود.
خلاصه ماشینی:
"1-الگوهای جامعهشناسیتکخطی در بررسی مشارکتسیاسی در جمهوری اسلامیایران برای ترسیم فرهنگ سیاسی ایران دردوره معاصر و به خصوص بعد از انقلابالگوهای دوگانهانگار جامعهشناسی سیاسی براین باور هستند که با تمایز و تفکیکی که برمنطق سنت و تجدد در ایران میتوانگذاشت،بحث مشارکت سیاسی از موضعاصلی خود افتاده است.
ساختارگرایانوجوه قبیلهای و رانتی اقتصاد در ایران معاصررا اصلیترین عامل ایجاد دولتهای مستبد ودیکتاتور میدانند که نیازی به مشارکتسیاسی مردم ندارند و تنها آنها را به عنوانگدایانی طلب میکنند که برای مشروعیتدولت باید همیشه به ساختار سیاسی نیازمندباشند و به صورت تودهای و هماهنگ شده درفرایندهای سیاسی مشارکت کنند.
اینگونه از تحلیلها بر ساختارپادشاهی و فرهمند حاکمیت از ایران باستانتاکنون اشاره میکنند و میگویند درسازههای جبری و ناخودآگاه زبانی ایرانیانانسان آرمانی و شهر آرمانی وجود دارد کهباعث شده است روحیه تقدیرگرایی،رضایت ونفی خرد و مشارکت در زندگی اجتماعی وسیاسی ایرانیان امری بدیهی قلمداد گردد(اسلامی و ذو الفقاریان،1389).
از ابتدای حکومتمندی معاصر درایران سامانههای اعمال قدرت و محدود شدنقدرت دایره مشارکتی خود را بر تمامشهروندان ایرانی گشود و از ابتدا که فقطاشراف،دربار و روحانیت در سیاست مشارکتمیکردند،به سمت طبقه متوسط،زنان وکارگران و سایر اقشار عادی و گسترده ایراندر شهر و روستاها کشیده شد و این تحولبسیار بزرگی در فرایند مشارکت سیاسیایران محسوب میشود که تنها درجهانزیست معاصر توان عملیاتی شدن پیداکرده است.
به طور خلاصه ایجاد روش ارتباطی باتکیه بر سه جهانزیست،دوری ازرویکردهای دوگانهانگار،توجه به قدرت از بعدپایین به بالا به صورت فرصتساز وایدئولوژیک نکردن یک جهانزیست،غلبهندادن استیلایی یک جهانزیست بر دیگران وتوجه به ابعاد ساختاری و سازهایتکنولوژیهای عصر اطلاعات میتواند درچینشی منظم از نظر به عمل،امکانمشارکت سیاسی را در ایران معاصر ایجادنماید."