چکیده:
لطف خداوند، از دیدگاهی دو نوع است: تکوینی و تشریعی. آفرینش و تربیت جهان و جهانیان لطف تکوینی و ارشاد و تربیت موجودات صاحب اختیار، لطف تشریعی است. در این نوشتار، لطف اخیر مورد نظر است و آن عبارت است از اموری که آدمی را به طاعات نزدیک و از معاصی دور می گرداند، به شرط آنکه جبر و الجا در آن نباشد. در این راستا، ضمن توجه به آرا متکلمان، جنبه های گوناگون لطف از دیدگاه مولانا و حکیم سبزواری، بیان و سرانجام، موارد توارد و تشابه یا افتراق نظر آن دو معین شده است.
خلاصه ماشینی:
روش متألهین در این طریق،حکیم،بحث«مناسب»را مطرح میکند و انبیا را لازم وساطت میان خدا وخلق او میشمارد:«پس خلایق را مناسبتی نیست به نور الانوار،بهر برهانه،که از اوفیوضات بگیرند،مگر به واسطۀ عقول کلیه که وسایط فیض و وسایل قربند و جالس بینالحدین هستند و به جنبۀ روحانیت از حق فیوضات میگیرند و به جنبۀ صورت،به خلقمناسبت دارند و فیض میرسانند؛چنانکه در قرآن مجید فرموده که:«و لو جعلنا ملکالجعلناه رجلا و للبسنا علیهم ما یلبسون»(س 6،9)والا: {Sدوست کجا و تو کجا ای دغل#نور ازل را چه به«بل هم اضل»S}(همان،ص 216) نتیجۀ مقایسه همانگونه که دیده میشود مولانا و حکیم سبزواری در باب لطف،در بسیاری موارد،همعقیده هستند،مانند وجوب لطف،فواید گوناگون لطف و تلازم عقل و شرع و لزوم واسطه برای رساندن فیض پروردگار به مخلوق،اما برخی نکات نیز هست که حکیمسبزواری به آنها اشاره نکرده است؛مثل اینکه در لطف الجاء و اجبار نیست یا تقسیم آنبه محصل و مقرب و از عدل یا فضل خدا بودن آن و نکتهای را هم مولانا بیان نکردهاست و آن جنبۀ اجتماعی نبوت و لطف است؛بدان سبب که اصولا مولانا تحلیلجامعهشناختی کم دارد.