خلاصه ماشینی:
"22 در دوران کهنتر که در نواحی مورد بحث ما«مادر سالاری»وجود داشت،رسم بود که ملکه هر سال با پهلوان شهر ازدواج میکرد و در پایان سال همان طور که دموزی(خدای باروری)به دست اینانا کشته میشود، شوهر ملکه را نیز به قتل میرساندند و خونش را بر گیاهان میپاشیدند تا در نتیجه گیاهان رشد کنند و بارور شوند و حتی گوشت پهلوان بیچاره را خامخام میخوردند؛23 اما بعدها به ویژه در دوران بابلیها تغییرات عمدهای در این بخش از مراسم صورت گرفت که در سطور آتی خواهیم دید؛اما جالب اینکه آثار روانی و اجتماعی رویش و تقویت گیاهان در پی خونریزی و خونپاشی تا امروز در ذهن و زبان ما جاری است که در جای خود بحث خواهد شد و یک نمونه معاصر آن،این سروده مشهور عارف قزوینی که:«از خون جوانان وطن لاله دمیده»!
همه این رسم و رسومات،با نمایان شدن آریاییها در فلات ایران،با اندکی تغییر و تبدیل به فرهنگ ایرانیان راه یافت که در جای خود به آن میپردازیم؛اما پیش از آن برای نشان دادن اهمیت این مراسم،به سراغ سایر مناطق متأثر از فرهنگ و تمدن بین النهرین میرویم و به بررسی آن میپردازیم تا ببینیم که چگونه اساطیر در جابهجایی زمانی و مکانی،ضمن حفظ بنمایه اساسی خود،تحت تأثیر عوامل مختلف فرهنگی،جغرافیایی و اقتصادی منطقه دیگر،شکل عوض میکنند و با نامی جدید ظاهر میشوند؛بهطوری که همین اینین یا «اینانا»ی سومری که در دوره بابل و آشور ایشتر نام گرفت،در سوریه و ادبیات توراتی«عشتروث»و در لبنان «عشتاروت»نامیده شد-که در بخشهایی از ملحقات تورات به توبیخ پرستندگان و زنان گرینده بر او بر میخوریم- و در عیلام پینیکر،کیری ریشه و پرتی و در مصر ایزیس نام گرفت."