خلاصه ماشینی:
"ازهمینرو،هنگامی که اصفهانیها،لرهای کوهنشین بختیاری را در خیابانهای شهر کهن خود دیدند-که با شعار«علی ولی الله»به پشتیبانی از مشروطیت وارد اصفهان شده بودند-شگفتزده شدند،بویژه اینکه اخباری که از تهران و تبریز میرسید گویای آن بود که تبریز بعنوان تنها کانون مشروطه که هنوز به دست محمد علی شاه سرکوب نشده بود،در تصرف سلطنتطلبان شاهسون(ترک)و لرهای ایل بختیاری است.
ملکزاده بر آن است که اگر مردمان تبریز و گیلان در برابر محمد علیشاه قیام کردند،در میان آنان مردانی یافت میشدند که مؤمن به حکومت ملی و آزادی بودند و سالها تخم آزادیخواهی و اندیشههای نو را در دل بخشی از باشندگان آن سامان کاشته بودند و گروهی را برای یک جنبش آماده کرده بودند؛ولی ایل بختیاری، جز سردار اسعد که او هم تماس فکری و تبلیغاتی کمدامنهای با افراد و خانهای ایل داشت و بیشتر عمر خود را در تهران و اروپا گذرانده بود،کمتر کسی با اصول حکومت ملی و مبانی آزادیخواهی آشنایی داشت و روح بختیاریها از فلسفۀ نو فرسنگها دور بود (ملکزاده،1383:1081).
در نشستی که صمصام السلطنه با حضور خانهای بختیاری در شلمزار برگزار کرد یکی از خانها یادآور شد که ایل بختیاری برای مبارزه با استبداد و پشتیبانی از مشروطیت آماده است،ولی در شهر اصفهان شمار کسانی که به راستی با این منظور همراه و نیز مورد اطمینان کامل باشند،اندک است(دانشور علوی، 1377:35).
بختیاریهای ناراضی هنگامی که از سوی علما(بویژه آقا نجفی و ثقه الاسلام)،بزرگان و مردم اصفهان دعوت شدند که دست حاکم را از آن شهر کوتاه کنند، دشمنیهای دیرین را کنار گذاشتند و خانهای ایل بویژه صمصام السلطنه و ضرغام السلطنه،که پیوسته از سوی سردار اسعد که در پاریس بود دعوت به شورش میشدند،نیروهای ایلی را به اصفهان سرازیر کردند و در رویارویی با نیروهای دولتی پیروز شدند."