خلاصه ماشینی:
پس چون قلوب،یا ایمان به آخرت ندارند،مثل قلوب ما گرچه تصدیقعقلی داریم،یا اطمینان ندارند،حبّ بقاء در این عالم را دارند و از مرگو خروج از این نشئه گریزانند و اگر قلوب مطلع شوند که این عالم دنیاپستترین عوالم و دار فنا و زوال و تصرّم و تغیر است و عالم هلاک ونقص است و عوالم دیگر که بعد از موت است هریک باقی و ابدی ودار کمال و ثبات و حیات و هبجت و سرور است فطرتا حبّ آن عالم راپیدا میکنند و از این عالم گریزان گردند و اگر از این مقام بالا بروند وبه مقام شهود و وجدان برسند و صورت باطنیّۀ این عالم را و علاقۀ بهآن را ببینند این عالم برای آنان سخت و ناگوار شود و تنفر از آن پیداکنند و اشتیاق پیدا کنند که از این محبس ظلمانی و غل و زنجیر زمانو تصرّم خلاص شوند؛چنانچه در کلمات اولیاء اشاره به این معنی شدهاست:حضرت مولی الموالی میفرماید«و اللّه لابن أبی طالب انسبالموت من الطفل بثدی أمّه»به خدا قسم که پسر ابو طالب مأنوستراست به مردن از بچه به پستان مادرش،زیرا که آن سرور حقیقت اینعالم را به چشم ولایت مشاهده کرده و جوار رحمت حق تعالی را بههر دو عالم ندهد و اگر بواسطۀ مصالحی نبود در این محبس ظلمانیطبیعت،نفوس طاهرۀ آنها لحظهای توقف نمیکرد و خود وقوع درکثرت و نشئۀ ظهور و اشتغال به تدابیرات ملکی بلکه تأییدات ملکوتی،برای محبیّن و مجذوبین رنج و المی است که ما تصورّ آن را نمیتوانیمکنیم.