خلاصه ماشینی:
"com مقدمه در این مقاله سعی شده نشان داده شود که علی رغم قرار گرفتن هگل در عصر روشنگری و کانون مدرنیتۀ غربی و معرفی او به عنوان یکی از فیلسوفان مدرن،رگههای از تفکرات پستمدرن در اندیشۀ او نهفته است که با افشای آن رگهها میتوان هگل را از برخی جهات در کنار فیلسوفان پستمدرنی مثل:فوکو،دریدا،رورتی و دیگر فیلسوفان پستمدرن قرار داد.
برای مثال درست است که لیوتار،پدر فلسفه پستمدرن،در وضعیت پستمدرن هگل را به عنوان بانی روایت کلان وحدت علوم سرزنش میکند؛ولی در گوشۀ دیگر این مجلس،رورتی نئوپراگماتیست آمریکایی را میبینیم که همصدا با این میهمان میگوید که فلسفۀ محصول زمان خویش است.
اما هگل معتقد است که چنین رسالتی بر عهدۀ فلسفه گذاشته نشده است و رورتی دربارۀ این امر میگوید که«در نظر هگل امید افلاطونی فرار از امر زمانی به سوی امر ابدی مرحلۀ اولیه و لو ضروری تفکر فلسفی بوده است...
بنابراین پستمدرنها برخلاف فیلسوفان مدرن که تنها از یک یا دو فیلسوف الهام گرفتهاند و نظام فلسفی خود را ساختهاند؛حضور همزمان چند اندیشه و مکتب و فیلسوف متضاد در اندیشۀ فیلسوفی مثل فوکو و دریدا امکان اینکه تشخیص دهیم که کدامیک فیلسوف بیش از همه نقش اصلی دارد را برای%FKG055G% ما دشوار میسازد.
بههرروی،در پایان باید گفت هرچند هگل در این میهمانی پستمدرنها بیش از آنکه تحسین و تمجید شود مورد سرزنش و انتقاد قرار گرفت،اما بر همگان معلوم گشت که اندیشۀ هگل سکۀ دوررویهای است که ما همیشه روی مدرن آن را دیدهایم و هرگز به روی دیگر سکه نگاه نکردهایم.
Barnett,Stuart(2001)Hegel after Derrida, Routledge Audi,Robert(1997)The Cambridge Dictionary of PhilosoPhy,Cambridge University Press."