خلاصه ماشینی:
"مراحلی که در بررسی نظریۀ روانکاوی در فرانسه دیده شد،چنین بود:1-دنیای دانش که بر پایۀ قوانین و روشهای علمی ویژه عمل میکند؛2-اجماع جهانی بر سر نمودهای اجتماعی که به صورت عام به تولید و گسترش دانش کمک میکند و بهگونهای حس مشترک در این زمینه میانجامد.
این نتایج و محصولات در قالب محتوای نمودها (مانند تولیدات فردی یا جمعی،فاقد نظم یا دارای شمایل مادی و عملی)یا چگونگی پاگرفتن و انتشار آنها در جامعه و از راه معانی ارتباط چندگانه (همگرایی،رسانه یا مؤسسه)به کمک پارادایم گفته شده قابل بررسی است.
در پژوهش هوارث،در کنار گردآوری اطلاعات دربارۀ 44 دانشآموز ساکن بریکستون و برخی تحلیلهای کیفی ،با تجربه و تحلیل مصاحبههای به عمل آمده با این دانشآموزان به بیان نتایج این پژوهش و پیوند آن با نظریۀ نمودهای اجتماعی پرداخته شده است.
چنین پیداست که این نظریه تا تبدیل شدن به یک ساختار نظری استوار برای تبیین بسیاری از رفتارها در جوامع بشری،راهی دراز در پیش دارد، *در حوزۀ روانشناسی رشد،یکی از موضوعات بحثانگیز که با روانشناسی اجتماعی و جامعهشناسی پیوند نزدیک دارد، مفهوم سالخوردگی در گروههای گوناگون اجتماعی است.
بسیاری پرسشهای نظری،پیشروی این نظریه است،از جمله اینکه:در دگرگونیهای اجتماعی، زمان مناسب برای تغییر نمودهای اجتماعی چقدر است؟آیا قوانینی ویژه در این زمینه حاکم است؟اگر نمودهای اجتماعی بعنوان یک روش ارتباطی مانند سنتها شفاهی هستند،مشکلات و موانع یا موقعیت آنها به چه عواملی بستگی دارد؟آیا نمودهای اجتماعی بهترین راه شناخت پدیدههای اجتماعی هستند یا تنها یکی از روشهای موجود؟و...."