چکیده:
هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین 5 عامل شخصیتی با عملکرد شغلی مدیران است. جامعه آماری پژوهش، مدیران و روسای شرکت های بیمه اند که نمونه ای به حجم 150 نفر از آنها به صورت تصادفی ساده انتخاب شده است. ابزار به کار رفته برای سنجش شخصیت، مقیاس 120 گزینه ای Neo-IPIP و برای عملکرد شغلی، مقیاس محقق ساخته است که این مقیاس بر اساس نقش ها و وظایف مدیریتی ساخته شده و شامل 40 گزینه است. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام استفاده شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد، عملکرد شغلی، همبستگی مثبت معناداری با عامل های برون گرایی، وظیفه شناسی، همسازی و گشودگی به تجربه و همبستگی منفی معناداری با نورزگرایی دارد و نتایج تحلیل رگرسیون نشان می دهد، تنها پیش بینی کننده عملکرد شغلی از بین پنج عامل شخصیتی، برون گرایی و از بین مولفه های عامل برون گرایی، جرات ورزی، دوستی و معاشرتی بودن است. این امر می تواند نشان دهنده اهمیت و تاثیر ساختار و فرهنگ سازمان های ایرانی و نیاز و ضرورت بالای این عامل در شغل مدیریت باشد. به طور کلی نتایج به دست آمده در این پژوهش، به فواید کاربرد مدل پنج عامل شخصیتی در انتصاب، ارتقا و آموزش مدیران اشاره دارد.
خلاصه ماشینی:
"یافتههای تحقیقات در این زمینه تا اواسط دهه 1980 رابطۀ معناداری بین شخصیت و عملکرد شغلی نشان ندادند تا اینکه با گسترش نظریهها و مدلهای شخصیتی و در نتیجه به کارگیری ابزار مناسب و معتبر برای سنجش شخصیت و در عین حال استفاده از روشهای آماری چون روش فراتحلیل،نتایجی خلاف نتایج قبل به دست آمد که حاکی از این بود که ویژگیهای شخصیتی از مهمترین پیشبینیکنندههای عملکرد شغلی است )1102,lateyenneP( .
هیگینس و همکارانش{o4o}پژوهشی روی عملکرد شغلی مدیران یک کمپانی تولیدی انجام دادند و با توجه به اینکه هوش،تحصیلات و تجربۀ مدیران یکسانسازی شده بود،نتایج این پژوهش نشان داد بین عملکرد شغلی مدیران و عامل وظیفهشناسی رابطۀ مثبت معناداری وجود دارد.
با نظر به نتایج به دست آمده،همبستگی منفی معناداری(0/28-)بین نورزگرایی و عملکرد شغلی در مدیران وجود دارد،که در راستای فرضیۀ پژوهشی بوده و همخوان با پژوهشهای بریک و مونت{o1o}،تت و همکارانش{o2o}،هوق{o3o}،سالگادو و رامبو{o4o}،پیدمانت و وینستین{o5o}،هارتز و دنوان{o6o}،هوگان و هالند{o7o}است؛میزان همبستگی و در بعضی موارد اعتبار پیشبینیکنندگی این عامل در پژوهشهای مختلف متفاوت است،ولی در نهایت تأییدکننده رابطۀ منفی و معنادار بین این دو متغیر است.
همچنین با توجه به نتایج و یافتههای این پژوهش و تحقیقات ذکر شده،میتوان این استنباط احتمالی را داشت که ارجحیت و بالا و پایین شدن میزان اهمیت هر یک از عاملها در رابطه با عملکرد در پژوهشهای مختلف،با ماهیت مشاغل و شرح وظایف آنها،ساختار و فرهنگ سازمانی،محیط و روابط افراد سازمان و سطوح مختلف هر یک از عاملها،تعامل بین آنها و مقیاسها و جنبههای مختلف عملکرد ارتباط دارد،که بر اساس موارد ذکر شده، در ادامه پیشنهادهایی برای رسیدن به نتایج کاربردی و عینیتر آورده شده است."