چکیده:
رمان همنوایی شبانۀ ارکستر چوبها نوشتۀ رضا قاسمی، از آثار برجستۀ معاصر در حوزۀ داستاننویسی است. مهمترین ویژگی این رمان بهکارگیری نوعی خاص از راوی غیرقابل اعتماد است. بیماریهای روانی یدالله، راوی رمان، باعث ایجاد ابهام و مبنای شگردآفرینی روایی رمان است. نوع راوی و شیوۀ روایتگری او نیز تاثیر زیادی بر دیگر عناصر داستان نهاده است. در این مقاله ویژگیهای راوی و تاثیر شیوۀ روایت او بر دیگر عناصر داستان بررسی شده است. همچنین پیوند راوی با عناصر ابهامزای داستان تحلیل قرار شده است تا برخی از ابهامهای رمان تبیین و یا رمزگشایی شود. این بررسی نشان میدهد که درک این رمان و رمانهایی مانند آن، بدون شناخت راوی و شیوۀ روایتگری آن امکانپذیر نیست.
“Noocturnal Harmony of Wood Orchestra” by Reza Ghasemi is one of the outstanding contemporary Persian novels. The most important stylistic feature of this work is the employing of “unreliable narrator”. The narrator’s mental illness is the origin of ambiguities and thus narrative devices; meanwhile the type of narrator and his manner of narrating has greatly influenced the other elements of the novel. This influence is the first point to be discussed in the present article. The second point to be dealt with, is the demystification of some secrets of the novel through interrelating the narrator with elements that are the sources of ambiguities. This study is an attempt to prove that the reader fails to comprehend the novels like “Nocturnal…” unless s/he will have a sufficient knowledge of the narrator and his manner of narrating
خلاصه ماشینی:
(87-76 :1385) نوشته هاي کوتاه زير در برخي روزنامه ها و نشريات منتشر شده است کـه معمـولا بـه معرفي اين اثر و مضمون آن پرداخته اند: مقالة «نگاهي به رمان هم نـوايي شـبانة ارکـستر چوب ها» نوشتة ياسر نوروزي (١٣٨١: ٢٢)؛ مقالة «آينه اي براي آينه گم کردگـان » نوشـتة عنايت سميعي (١٣٨١: ١١)؛ مقاله هاي «راوي کاريکاتوري » و «فرديت گم شدٔە انسان هـا» نوشتة حميـد مزرعـه (١٣٨١: ٢١ و ١٣٨٢: ١٤)؛ مقالـة «سـقوط خـود» نوشـتة نـسيبه فضل اللهي (١٣٨٤: ٨) و مقالة «معماي معمار کلمات » نوشتة ارسـلان عبـداللهي (١٣٨٣: ٤٩-٤٨).
راوي در اوائل داستان به سه بيماري رواني خود اعتراف مي کنـد: «مـن سـه بيمـاري مهلک دارم : وقفه هاي زماني ، خودويرانگري و آينه » (همان : ٣٦)؛ امـا بـا دقـت و توجـه در قرائن و نشانه هاي موجود در روايت ، به تدريج مشخص مي شـود او اخـتلالات شخـصيتي ديگري نيز دارد که با شناخت اين بيماري ها، علائم آن را مي توان در متن تـشخيص داد.
٣-٢- دلايل غيرقابل اعتماد بودن راوي و تأثير آن بر عناصر روايت راوي رمان علاوه بر سه بيماري اي که خود به آنها اشاره مي کند، مبتلا به «پارانويـا» نيـز هست ؛ بنابراين نمي توان فهميد ماجرا تا چه حد واقعي و تا چه حد زاييدٔە توهم اوست : از يک طرف هر بخش داستان نيز خطـاب بـه اشـخاص مختلـف اسـت و راوي نيـز ماننـد بسياري از انسان ها تحت شرايطي خاص يا فشار و اجبار، ممکن است جاهايي دروغ گفته باشد تا خودش را نجات دهد يا اين که همدردي مخاطب را برانگيـزد...