چکیده:
در متون کهن گاهی به عبارت یا کلمهای بر میخوریم که با مراجعه به فرهنگهای لغت، امکان دریافت معنای مناسب برای آن وجود ندارد. همچنین گاهی مصححان متون کهن در خواندن متن و ارائۀ صورت مناسبی از یک واژه درمیمانند و تصحیح قیاسی برمبنای قواعد نحوی و بلاغی نیز راه به جایی نمی¬برد. در این موارد، گاه می¬توانیم به کمک اطلاعاتی از زبانها و گویشها و آداب و رسوم و نام ابزارها یا مسائل محلی به حل این معضلات بپردازیم. در این مقاله کوشیدهایم برای تصحیح و تبیین مفهوم اصطلاحات و واژه¬هایی چون ایواره، بره بزه، اخره و اوغرات، سکال، سرهول، برمه کردن، کوز، گاو کیلی، نچ کردن و ناوری، در متون تاریخی و ادبی به کمک اطلاعات محلی و گویش لری، خصوصا گویش روستای نقده از توابع شهرستان تویسرکان، پیشنهادهای تازهای عرضه کنیم.
خلاصه ماشینی:
در اين موارد منبع مهمي وجود دارد که کمتر بدان توجه شده است : زبـان هـا و گويش ها و آداب و رسوم و نام ابزارها يا مسائل محلي که ممکن است در متون قديم نيـز مطرح شده باشند، اما به سبب بي توجهي محققان يا برکنار بودن آنان از مناطق مختلـف جغرافيايي کشور، بي استفاده مانده اند.
اين معاني را از کاربرد برمه و برمه کردن در زبان محلي در مي يابيم ؛ وقتي کسـي يونجه و مانند آن را درو مي کند و بر هم مي نهد، به اين کار «برمه کردن » و به چيزي که به هم پيچانده و بسته بندي است ، «برمه » مي گويد: پازه اين واژه در بيت زير از اسرارنامة عطار به تصحيح صادق گوهرين آمده است : غمـت آن لحظــه بـي انــدازه افتــد کــه آن دم کيکــت انــدر پــازه افتــد (عطار نيشابوري ، ١٣٨١: ٨١) گوهرين در تعليقات اسرارنامه ، «پازه » را به نقل از برهان قاطع به معني پاچه شـمرده و شعري از انوري هم به نقل از امثال و حکـم دهخـدا آورده اسـت (همـان : ٣٢٩).
بنابراين واژٔە «کوز» در تاريخ بخارا به معني نوعي چوب يـا آهـن سـرکج اسـت کـه بـراي نبـرد همچـون گـرز از آن اسـتفاده مـي شـده اسـت و آنچـه در شاهنامه هاي چاپي به صورت «گراز» در داستان هوشنگ ضبط شده ، درست نمي نمايد و لازم است به «گواز» تصحيح شود؛ در لغت شاهنامه نيز به شکل «گواز» بـا واو بـه جـاي راء اشاره شده است (بغدادي ، ١٣٨٢: ٣٣٦).