چکیده:
تحقیق حاضر به بررسی راهکارهای برونرفت از موانع فرهنگی تولید علم در دانشگاهها و رتبهبندی آن از دیدگاه اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم میپردازد. روش تحقیق، توصیفی از نوع پیمایشی است. جامعه آماری دربرگیرنده همه اعضای هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم است که از بین آنها نمونهای 60 نفری به شیوه تصادفی ساده انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات از پرسشنامه محققساخته حاوی ده مؤلفه از نوع آرایش رتبهای و دو سؤال باز استفاده شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات نشان داد موانع فرهنگی از مهمترین موانع مؤثر در تولید و توسعه علم در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی است و برنامهریزی جامع برای فرهنگسازی و ایجاد شیوههای مناسب تولید علم (تبدیل علمپژوهی به فرهنگ عمومی) مناسبترین راهبرد برای تولید علم است. همچنین تشکیل کرسیهای نظریهپردازی و نقد و مناظره علمی و حمایت از اجتهاد علمی، و تغییر رویکردهای مدیریتی در اعمال سیاست مقدم شمردن انسانها بر راهبردها و حفظ و ارتقای استقلال، آزادگی علمی و ثبات شغلی محققان و دانشگاهیان، تغییر الگوهای اداره دانشگاهها از دیوانسالاری سیاسی به مشارکتی و تلفیقی، درونیشدن نیاز به علم و تبدیل و تولید نظریه و فکر به یک ارزش عمومی در دانشگاهها، به ترتیب از اولویتدارترین راهکارهای برونرفت از موانع فرهنگی تولید علم در دانشگاههاست.
خلاصه ماشینی:
"از موانع دیگر، میتوان به این موارد اشاره کرد: ضعف روحیه همکاری گروهی و جمعی، سرخوردگی نیروهای نخبه و نارضایتی و برونگرایی و برخورد منطقی با مسائل، بیتوجهی به هوش و استعداد داوطلبان ورود به حوزه علم، پایین بودن آگاهی اعضای هیئت علمی از اطلاعات روزآمد در رشته تخصصی خود، ضعف وفاق فکری بین نخبگان درباره همه اصول و قواعد عمل جمعی، ضعف تعهد جمعی فعالان حوزه علم در برابر اصول و قواعد حاکم بر فعالیتهای علمی و اخلاق نظری، نبودن امنیت جانی، مالی، اجتماعی و فکری، فقدان استقلال دانشگاهی به ویژه در حوزه علوم اجتماعی، دیوانسالاری و غلبه فرهنگ اداری بر فرهنگ علمی، تعدد مراکز تصمیمگیری، حاکمیت سیاسی و رعایت نشدن ضوابط دانشگاهی در انتخاب مدیران، ضعف اعتماد متقابل بین اعضای علمی و مدیران، ضعف مشارکت جمعی بین دانشگاهیان در اداره امور مربوط به خود، محدودیت فضای آزاد برای گفتوگوی خردمندانه و تبادل و نقد اندیشه، ضعف تعاملات علمی، دسترسی نداشتن به موقع به امکانات و لوازم آموزشی ـ پژوهشی، بهره نبردن بهینه از امکانات و منابع فکری و نیروی انسانی متخصص، استفاده نکردن از ظرفیت علمی دانشگاهها و مراکز علمی به صورت صحیح، ضعف تخصصگرایی و نامشخص بودن جایگاه و نقش دانشگاهها و نهادهای علمی کشور، ضعف پیوند دانشگاه با جامعه، ضعف تعاملات علمی دانشگاهها و نهادهای علمی کشور با دانشگاهها و نهادی علمی خارج کشور، ضعف نظام اطلاعرسانی، فقدان برنامهریزی صحیح در توسعه علمی، مبهم بودن اهداف و سیاستهای بلندمدت."