چکیده:
هرچند در منظومهٴ اشراقی سهروردی، فقط یک رساله به عشق اختصاص یافته است، با این حال وی حق حقیقت سه گانهٴ حسن، عشق و حزن را در همین مجال اندک ادا نموده است. در رسالهٴ فی حقیقهالعشق، سه گانهٴ حسن، عشق و حزن، منشا مابعدالطبیعی دارند و از عقل کل ناشی شده اند. این اقانیم سه گانه، سه اصل آسمانی اند، که یک بار در داستان آدم و ملائکه و بار دیگر به نحو کامل تر در داستان یوسف (ع)، یعقوب(ع) و زلیخا متجلی می شوند. در اندیشهٴ اشراقی، این سه گانهٴ ازلی با حفظ هویت ملکوتی خویش به جهان مادی ما می آیند و هر یک مظهری می یابند. سهروردی، در رسالهٴ فی حقیقهالعشق (مونس العشاق)، در مراحل و مراتب مختلف از عشق حکایت می کند. در این حکایت، هم به فکر مابعدالطبیعی یونانی نظر دارد و هم به اندیشهٴ مغانی و هم از اشارات و لطائف قرآنی بهره می گیرد. از این رو، رسالهٴ عشق سهروردی چون بسیاری دیگر از آثار وی محل تلاقی سه سنت بزرگ ایرانی ـ اسلامی ـ یونانی است، بی-آنکه بویی از التقاط به مشام برسد. در فضای آکنده از عطر جان فزای جاویدان خرد، از تقریب و ترکیب این سنن معنوی، حقیقت واحدی که همان معنای اشراقی مهر است، به ظهور می رسد. این پژوهش بر آن است تا راز آفرینش اقانیم سه گانه(حسن، حزن و عشق) و جایگاه آنها را در جهان شناسی و معرفت شناسی اشراقی بررسی نماید تا تمهید مقدمه ای باشد بر حکمت هنر اشراقی.
خلاصه ماشینی:
مبانی حکمی حسن و عشقدر رساله فی حقیقة العشق سهروردی طاهره کمالیزاده* چکیده {IBهرچند در منظومۀ اشراقی سهروردی،فقط یک رساله به عشق اختصاص یافتهاست،با اینحال وی حقّ حقیقت سهگانۀ حسن،عشق و حزن را در همین مجالاندک ادا نموده است.
این پژوهش بر آن است تا راز آفرینش اقانیم سهگانه(حسن،حزن و عشق)وجایگاه آنها را در جهانشناسی و معرفتشناسی اشراقی بررسی نماید تا تمهیدمقدمهای باشد بر حکمت هنر اشراقی.
در این داستان نیزتحقّق کثرت در عالم مینو و گیتی به اقانیم سهگانه حسن،عشق و حزن منسوبمیگردد:«حسن که برادر مهین است در خود نگریست،خود را عظیم خوب دید،بشاشتی در وی پیدا شد،تبسمی بکرد،چندین هزار ملک مقرب از آن تبسم پدیدآمدند.
عشق و حزن چون از رفتن حسن خبر یافتند قصد حسن کردند و اهلملکوت نیز در پی ایشان روان شدند:«عشق چون به مملکت آدم رسید حسن را دید،تاج تعزّز بر سر نهاده و بر تخت وجود آدم قرار گرفته،خواست تا خود را در آنجاگنجاند،پیشانیش به دیوار دهشت افتاد،ازپای درآمد».
بهنظر وی زیباییهای محسوس در عالم طبیعت سایه و نشانهایاز زیبایی مطلقاند و روح انسان پیش از تعلق به بدن،حقیقت زیبایی مطلق رابیپرده و حجاب دیده است و زیباییهای حسی او را به آن زیبایی مطلق رهنمونمیشود(افلاطون،1321) سهروردی نیز مانند افلاطون اصل زیباییهای زمینی(مثلا زیبایی آدم صفی ویوسف نبی)را،در اقنوم آسمانی حسن جستجو میکند.
عشق هرچند در منظومۀ اشراقی سهروردی فقط یک رساله به عشق اختصاص یافتهاست،با اینحال وی حقّ حقیقت سهگانۀ حسن،عشق و حزن را در همین مجالاندک ادا نموده است.
در اندیشۀ اشراقی،زیبایی(حسن)امری عینی و مینوی است که در ارتباطیتنگاتنگ با معرفت و ادراک قرار دارد.
عشق هم چشمۀ آب زندگانی است و هم راه وصول به حسن(زیبایی).