چکیده:
مقاله حاضر تلاشی است برای معرفی و نگاهی کلی به یکی از دغدغه های اصلی سازمانهائی که در عصر پرتلاطم و بی ثبات فعلی به موفقیت خود می نگرند. مجموعه ای از پرسشهای اساسی در هر سازمان پیش رو است که یافتن بهترین پاسخ برای آنها نیازمند اندیشه ای عمیق و خلاق و تلاشی وسیع است. درک و فهم و تحلیل راهبردی وضع موجود سازمان، کجایی و چیستی، نقطه مطلوب سازمان، چگونگی و از چه راهی و نحوه دستیابی به نقطه ی مطلوب و آرمانی سازمان از جمله این پرسشهاست و راهبرد در پی پاسخ به این پرسشها است.
این مقاله به تعریف راهبرد و سیر تحول این مفهوم در حوزه سیاسی – نظامی و ورود این موضوع در عرصه سازمان و مدیریت اشاره می نماید، انواع رویکردهای راهبرد سازی و برداشتهای مختلف از راهبرد، ویژگیها و معیارها و دامهای اثربخشی راهبرد را مرور کرده و به یکی از جوهره های اصلی راهبرد با عنوان هم کنشی با تغییرات اشاره دارد.
خلاصه ماشینی:
"فرآیند مدیریت راهبردی شامل 9 وظیفه مهم میشود که عبارتند از: 1-تنظیم و تدوین ماموریت،شامل مقصود،فلسفه و اهداف کلی سازمان؛ 2-انجام تجزیه و تحلیل در مورد وضعیت و توانمندیهای داخلی سازمان؛ 3-ارزیابی محیط خارجی شامل عوامل محیط رقابتی و عمومی؛ 4-تجزیه و تحلیل انتخابهای سازمان با تطبیق منابع سازمان و محیط خارجی؛ 5-شناسایی مطلوبترین انتخابها از طریق ارزیابی هر انتخاب بر مبنای ماموریت سازمان؛ 6-انتخاب مجموعهای از اهداف بلندمدت و راهبردهای اساسی که منجر به دستیابی به انتخابهای مطلوب گردد؛ 7-تدوین اهداف سالانه و راهبردهای کوتاهمدت که همراستا با ااهداف بلندمدت و راهبردهای اساسی باشد؛ 8-اجرای تصمیمات راهبردی بوسیله تخصیص منابع؛ 9-ارزیابی موفقیت فرآیند راهبردی به عنوان ورودی برای تصمیمگیری آینده سازمان.
نتیجهگیری تحولات سریع و شتابان مولفههای محیطی و لزوم تطبیق،تطابق با این دگرگونیها و بلکه شناخت روندها و جهت دگرگونیها نیازمند درکی صحیح و به موقع از دگرگونیها و جهتگیری اساسی به سمت مطلوبیت آرمانی،مبتنی بر مشارکت موثرین و ذینفعان کلیدی سازمان و شناخت و اقدام به موقع و عبرتگیری از گذشته،توجه به اقتضائات حال و آینده و برنامهریزی و تدبیر برای آینده است؛که از این حرکت دورانی و مستمر و پایدار حوزههای اندیشه و عمل به مدیریت راهبردی یاد میکنند گرچه نبایستی از نظر دور داشت که «الانسان یدبر و الله یقدر» یعنی آنچه که انسان تدبیر میکند تحت تاثیر شرایط و دگرگونیهای پیشبینینشده و تحمیلی مبتنی بر سنتهای الهی که از نظر انسان مغفول باقی مانده و یا ظرفیت وجودی انسان مدیر در شرایط کنونی توان تحلیل و درک درست آن و تغییراتی آتی آن را ندارد،موجب نوپدید شدن (Emergence)) راهبردها میگردد که همان تقدیر الهی است."