چکیده:
به موازات تغییردرنظریه هاوفرضیه های متفاوت علوم گوناگون، پژوهش علمی و روش های آن نیز در مسیرتکاملی خویش پیچیده تر می شود. روش تحقیق درهرپژوهشی می تواندبردستاوردهای حاصلازآن بسیارتاثیرگذارباشد. ازجمله یروش های تحقیق کیفی، که از رویکردی استقرایی به جای رویکردقیاسی بهره می گیرد، روش تحقیق نظریه ی مفهوم سازی بنیادی است. این روش ازداده های خام شروع می شود وبه سمت شکل گیری نظریه حرکت می کند. درحال حاضر، نظریه ی مفهوم سازی بنیادی ازاستقبال بسیاری، به ویژه درپژوهش های سازمانی واجتماعی، برخورداراست. بااین حال، به نظریه ی مفهوم سازی بنیادی محض به دلایلی، ازجمله پرهیزازبررسی ادبیات موضوع تاپایان پژوهش، انتقاد شده است واین مسئله را نوعی ضعف برای آن برشمرده اند. در این مقاله، ابتدا مروری جامع بر منابع مرتبط با این نظریه شده و اجزا، ویژگی ها، فرایندها و ریشه های پارادایمی آن استخراج شده است. در ادامه، با رویکردی انتقادی به این روش تحقیق، نقاط قوت و ضعف آن شناسایی شده است. سرانجام، سعی شد با ارائه ی راه کارهای مناسب، که در برخی ادبیات با عنوان نظریه ی مفهوم سازی بنیادی چندگانه شناخته می شود، اشکالات آن برطرف شود.
As theories and hypothesis of different sciences transform، scientific research and its methodologies become more complex in a developing way. The method of each research can influence its outcomes strongly. Grounded theory is one of the qualitative research methods that utilizes an inductive approach instead of deductive approach. This method starts with raw data and leads to form a theory. Today grounded theory receives a considerable attention particularly in organizational and social research. However، sheer grounded theory for reasons such as avoiding the literature review up to the end of the research، has faced some criticisms. This is considered as a weak point of this method .At present time a new approach called multi grounded theory is suggested which tries to prevent the weak points of grounded theory and reinforcesit’s strengths.
خلاصه ماشینی:
"برپایهی مفاهیم و مبانی نظریهی مفهومسازی بنیادی،پژوهش براساس فرضیهسازی شروع نمیشود،بلکه پژوهشگر با مسئلهی تحقیقی روبهروست که برای پاسخگویی به آن هیچ جواب و حدس قبلی ندارد (Egan,2002;Strauss,1987) ،بنابراین،روابط بین متغیرها و مؤلفههای تحقیق از قبل تعیین نمیشود،بلکه برمبنای مشاهدات و دادههای گردآوری شده و با توجه به تفاوتها و تشابهات آنها تبیین و،از این طریق،مقدمات لازم برای نظریهسازی فراهم میشود.
بهطور کلی،برای ارزیابی کیفیت نظریههای حاصل از پژوهشهای کیفی،ترنر(1983)دو معیار پیشنهاد میکند:آیا مبانی نظریاش با رویداد اجتماعی توصیفگر بهطور تنگاتنگ تناسب دارد؟آیا برای افرادی که آشنایی محدودی با پدیدهی اجتماعی تحت بررسی دارند درکشدنی،روشن و صحیح به نظر میرسد یا خیر؟ در پژوهش کیفی،یافتههای پژوهش از طریق درگیری فعال شخص بررسیکننده با پدیدهی مطلوب تولید شده است؛در این صورت،مشخص است آنچه تولید شده کمابیش نشانهی رویکرد بررسیکننده را دارد؛بهطور مثال انواع مقولههایی که از تحلیل نظریهی مفهومسازی بنیادی حاصل میشود به نظام فکری و دیدگاه جهانی تحلیلگر بستگی دارد.
(Weed,2010) همچنین،نظریهی مفهومسازی بنیادی چندگانه با تفاوتهای زیادی در چندین بررسی پژوهشی به کار رفته است،این بررسیها عبارت است از:روشی برای تغییرات سازمانی؛ کاربردهای ابزارهای نرمافزاری؛پیکرهبندی روششناسی؛مدیریت دانش؛امنیت راهبرد پزشکی؛ساختاربندی فرایندهای تجاری؛استفاده از فناوری اطلاعات در مراقبت از سالخوردگان،مهندسی نرمافزار؛الگوسازی تجارت؛ارتباطات و هماهنگی؛پایایی سیستمهای اطلاعاتی،کار پلیسی و توسعهی همکاری فردی به افراد معلول (Goldkuhl&Cronholm,2010) همانطور که ملاحظه میشود،تواناییهای نفهته در این راهبرد امکان کاربرد آن را در رشتههای گوناگون علمی فراهم کرده است و،با شناخته شدن ابعاد گوناگون این راهبرد، احتمال کاربرد هرچه بیشتر آن بهویژه در بررسیهای سازمانی و مدیریتی دور از ذهن نیست.
بررسی سیر تکوینی نظریهی مفهومسازی بنیادی نشان میدهد که،اولا،این نظریه مطابق با پیشفرضهای پارادایم ساختگرایی است؛چرا که،در هنگام پژوهش،واقعیات ساختیافتهی درون ذهن پژوهشگر وارد پژوهش میشود و پژوهشگران الزامی به مطالعهی پیشینهی تحقیق ندارند(دانایی فرد،1384)؛ثانیا،یک رشته نقاط قوت و ضعف برای این رویکرد به ارمغان میآورد."