چکیده:
ادبیات واقع گرا، اساس ادبیات نوین عصر حاضر است که سعی در نمایاندن واقعیت دارد. تا پیش از جنگ جهانی دوم، مبارزه میان فاشیسم و ضد فاشیسم تعیین کننده زندگی اجتماعی و سیاسی بود. پس از شکست فاشیسم به نظر می رسید که مبارزه میان سوسیالیسم و سرمایه داری امپریالیستی بار دیگر بر عرصه سیاست جهانی حاکم شده باشد و طراحان جنگ سرد، بر آن بودند که بشریت را به دو اردوگاه متخاصم گروه بندی کنند. اینک پس از شکست جبهه سوسیالیسم، امپریالیسم یکه تازی می کند و فاشیسم نیز دیگر باره در حال شکل گیری است. برای نقد ادبیات واقع گرا و سپس نوگرا، باید مسایل قاطع مربوط به ریخت (فرم) و دیالکتیک ذاتی آنها را در نظر گرفت. این وقایع سیاسی به گونه های مختلف بر ادبیات این دوره سایه افکنده اند و نویسندگان در آثارشان یا با آن بانگ همنوایی سر داده اند، یا برای رهایی، راه ناهنجاری های روانی را برای شخصیت های داستانی شان برگزیده اند و یا سرانجام متوصل به پوچی گرایی شده اند
خلاصه ماشینی:
"و نقد ادبی چنین انتظار میرود که واقعیت را بازتاب دهد،البته این به آن معنا نیست که هر اثر
آن مبنای مشترک ایدئولوژیکی این تهاجم بشر دوستانه است.
نوزده آغاز میشود و همچنان تا دورهء ادبی مدرن در سدهء بیستم،در این نیمقرن،شماری از
تنها نیست،بلکه واقعیت اساسی و گریزناپذیر هستی بشر است.
که به سبب شخصیت یا شرایط زندگی خود در آن نهاده شده است.
اشخاص بیرون از خود است،بلکه تعیین اصل و هدف وجود بشر نیز امکانناپذیر است.
ادبیات تنها نوع تکامل،آشکارا شدن تدریجی بشر است.
برعکس،ایدئولوژی در این آثار به شکلهای بسیار متنوع و حتی ناهمگرا وجود دارد.
این تنها آگاهی و خرد بشری است که با خلاقیت خود جهانهای تازهای را مدام
خطا نرفتهاند،زیرا این امر مکمل ایدئولوژیکی ایستمان(وضع)تاریخی آنان است.
شده است از این نمونهها پی میبریم که چه چیزها مورد ستایش صریح مدرنیسم است2:
(2)- Urform-Primitivism نیست؟هدف نویسندگان مدرن نشان دادن این است که ما نوعی انحراف را با نوع دیگر آن
صورت وضع عادی هستی بشر و اصل اساسی هنر و ادبیات تجلی میکند،برای نمونه میتوان
وحشتهای ادراکناپذیر است آثار کافکا را به صورت نمونهء کاملی از هنر مدرن در میآورد.
زمانیومکانی خود برهاند،اما ادبیات همچنان بر وحدت این دو پافشاری میکند.
اما در آثار مدرنیستها این تجربه به صورت از همپاشیدگی دنیای بشر
خاطر داشت و آن این است که آیا مفهوم ترانساندانس1(فلسفه متعالی)گرایش به سوی امور
این تصویر از جامعه بورژوایی است که کافکا با آن آشنا بود و سایهء کمرنگی از فضای
دنیای کافکا مولود این واقعیت است که نیستی خود او بنیان سراسر هستی است."