چکیده:
در حکمت متعالیه، «معاد» در کنار «مبدا» ارکان دین را تشکیل می دهند و خیمه شریعت را برپا می سازند. صدرالمتالهین با طرح نظریه تجرد خیال، میان دیدگاه فلسفی خویش و گزاره های وحیانی که بر لذت و آلام جسمانی در عالم اخروی دلالت دارند، پیوندی وثیق برقرار نمود. قوه خیال مهم ترین قوه نفسانی است که به علت تجرد، با مرگ صیاصی مضمحل نمی شود؛ بلکه همراه نفس در عالم عقبی محشور خواهد شد. این قوه با استکمال جوهری نفس، این توانایی را دارد تا در قیامت به «خلق و ایجاد» صور مختلف بپردازد. این صور نه تنها عقلی محض نیست، حتی مثالی نیز محسوب نمی شود و دقیقا همان صورتی است که نفوس در عالم دنیوی با حواس ظاهری خویش آن را معاینه نموده اند. صوری مانند حور، قصور، سلسبیل، زنجبیل، عقارب، حیات و آتش اخروی به وسیله قوه خیال و بدون استعانت از هیولای مادی، به ظهور می رسند. نفس نیز به وسیله بدن و جسم اخروی آنها را به وسیله حواس اخروی مشاهده می نماید.
In transcendent philosophy the teaching of the Hereafter along with Divinity has been known as the foundation of religion. Sadr al-Mutallehin، establishing the immateriality of imagination، prepared a philosophical foundation for those religious teachings pertaining to Hereafter pleasures and pains. Imaginary power of human soul has been considered by him as an important power living after death with soul. This power، in the shadow of substantial perfection، became of such an ability that can create various forms in resurrection. These forms neither are purely intellectual nor semi-intellectual. They are just the same forms that human souls meet in worldly life. The forms such as Hereafter promised wives، palaces، ginger، scorpion and other accessories of that life appear without any corporeal base. Human soul meets them there with its special nonmaterial body and senses.
خلاصه ماشینی:
"باری، تجرد برزخی باید هم در قوس نزول و هم در قوس صعود به استدلال عقلی برسد؛ زیرا حشر اجسام و معاد جسمانی و رسیدن به لذات و آلام اخروی، تنها از طریق مبادی غایات، حتمی و ضروری است؛ اما اشراقیون اگرچه به عالمی حد فاصل میان عالم ماده و تجرد باور دارند، باز هم نمیتوانند بر معاد جسمانی و لذت و الم اخروی در حشر نفوس استدلال نمایند.
(صدرالدین شیرازی، 1430: 9 / 194 ـ 193؛ همو 1386 الف: 396؛ همو، 1387 الف: 559) پس اگر مستشکل بگوید: چگونه ممکن است آخرت دارای ماده باشد، درحالیکه نفس از عالم ماده و اجسام مفارقت نموده، پاسخ وی این است که: «إن لتلک الصور الأخرویة أمرا یشبه المادة الحاملة لهذا الصور الدنیویة إلا أنها تمتاز عن هذه، بان هذه ناقصة محتاج الی فاعل مباین یکملها علی سبیل التربیتة شیئا فشیئا» (همو، 1386 الف: 396) ب) حاصل ماده و صورت اخروی بیشک معاد جسمانی صدرایی بهمعنای بازگشت روح به بدن موجود عالم دنیوی نیست؛ بلکه ادعای آن مکتب، اثبات نوعی معاد است که معنای آن تحقق روح با بدنی عین بدن دنیوی است که از خود روح نشئت گرفته است.
(همو، 1430: 9 / 302؛ 1386 الف: 402؛ 1387 الف: 149) اگر جسم اخروی، حاصل ماده و صورت اخروی است، پس لذایذ و آلام اخروی نیز بهوسیله قوه متخیله نفسانی حاصل میشوند؛ چیزی که مرحوم آخوند با اثبات تجرد آن، برای آن تمهید مقدمه نموده است."