چکیده:
زبان پدیده ای زنده است و بالطبع لغات نیز که یکی از اصلی ترین عناصر تشکیل دهنده زبان هستند همچون موجوداتی زنده، زمانی متولد شده و زمانی می میرند؛ برخی دگرگون می شوند و برخی ثابت می مانند.
در بین زبانهای جهان، زبان عربی بیشترین تداخل زبانی را با زبان فارسی داشته و بی شک یکی از تاثیرگذارترین منابع زبان عربی در فارسی، قرآن مجید بوده اما پیدایی و پایداری این لغات در زبان به یک اندازه نبوده است. در این مقاله با بررسی ترجمه یازده جزء غیرمسلسل از قران مجید و به کمک ترجمه های قدیمی، تعداد یکصد و پنج لغت بررسی شده اند که در نتیجه گیری نهایی به چهار دسته تقسیم می شوند:
1- لغاتی که در قدیم، ترجمه شده اند اما امروز ما همان لغت عربی متن قرآن را به کار می بریم؛ مانند «طلاق» به جای «پای گشاده کردن»؛
2- لغاتی که در قدیم ترجمه شده اند اما امروز یک لغت فارسی جدید، به جای لغت فارسی قدیم و لغت عربی به کار می رود؛ مانند «پناهگاه» که به جای «اندخسواره» در ترجمه «ملتحدا» به کار می رود؛
3- لغاتی که در قدیم ترجمه شده اند اما امروز یک لغت عربی جدید به جای لغت فارسی قدیم و عربی متن فرآن به کار می روند؛ مانند «ضامن» که به جای «پایبندان» در ترجمه «زعیم» به کار می رود.
4- لغاتی که فقط در ترجمه های قران به کار رفته اند و در لغت نامه نیامده اند؛ مانند «سست یاونده» به جای «معجزه».
خلاصه ماشینی:
"این لغت تنها در فرهنگ معین به معنای سخت دشمن و سخت خصومت آمده است(و هو الخصام،و او پیچان تن است جنگجوی و ستیزهکار)(کشف الاسرار) در لغتنامۀ دهخدا و معین به معانی زیر نیز آورده شده است: خمانندۀ تن،خمانندۀ اندام چرخ،پیچانتن چو مار جانستان و آنگه قضا#کژدمی از پشت مار جانستان انگیخته خاقانی(به نقل از دهخدا) 26-خیانت(سورۀ انفال/آیۀ 70):کژروی(کشف،نسفی).
نتیجهگیری: با توجه به بررسی لغات و نوع ترجمۀ آنها و زبان امروز،میتوان نتیجهگیری کرد که لغات قرآنی را میتوان به چهار دسته،تقسیمبندی نمود: دستۀ اول لغاتی که قبلا ترجمه شدهاند اما امروز،همان لغت عربی متن قرآن به جای فارسیاش،به کار میرود: اختلاف(ناهموار بودن)/انفاق(هزینه کردن)/توکل(کار بکسی سپردن)/جهاد (بازکوشیدن)/حاکم(کارگزار)/حرارت(توش)/حرام(بسته کرده)/حلال(گشاده کرده)/خیانت(کژروی)/ریا(چشم دیداری)/زاهد(سردبان)/سجده(پشت خم دادن)/ سراب(کورآب)/طلاق(پای گشاده کردن)/طمع(پیوس)/فاسق(تبهکاری)/قصاص (بازکشتن به کشتن)/قضا(کار گزارده)/کافر(ناگرویده،ویستود)/کتاب(نامه)/مأوا (بازگشتگاه)/متکبر(کشیکننده)/مثل(سان)/مستضعف(زبون گرفته)/مسجد الحرام (مسجد با آزرم)/سخره(خندستان)/مشرق(برآمدنگاه آفتاب)/مغرب(فروشدنگاه آفتاب)/مشرک(انبازگیر)/مصدق(باوردارنده)/معجزه(سست یاونده)/معدو(چند شمرده)/موج(نرۀ آب)/موقن(بیگمان)/وکیل(کارپرداز)/هجرت(از خان و مان بریدن)/هوای نفس(بایستی نبایستی)/ثابت(درواخ)/حافظ(گوشوان)/مثقال(هم سنگ مور خرد)/محاصره(پناویدن)/مقدس(به آفرین).
دسته چهارم لغاتی هستند که فقط در ترجمههای قرآنی آمده و در لغتنامهها نیامدهاند: نوساز از نیست به معنای بدیع/کازه به معنای سقف در ترجمۀ بناء/کارگزار به معنای حاکم/بسته کرده به معنای حرام/گشاده کرده به معنای حلال/کژروی به معنای خیانت/ سردبان به معنای زاهد/پشت خم دادن به معنای سجده/پردیو به معنای سحر/پردیوگر به معنای جادوگر/اندوهخوار به معنای کظیم خشم فرو خورنده/سست یاونده به معنای معجزه/مادری به معنای امی/پسبر،به معنای تابع/کارشکسته به معنای رام/بیخآور به معنای مصمم/دندستی به معنای نالۀ طولانی/نرستی به معنای بانگ طولانی/راستدان به معنای علیم و بسیاردان/گزافکاری به معنای فحشا/جوک به معنای فرقه/دائم بود به معنای پاینده/پیشبرنده به معنای راهنما و هادی/پشائیدن به معنای صدا کردن و آواز دادن/ناهموار بودن به معنای اختلاف داشتن/گرم کردن به معنای برانگیختن و تحریک کردن."