چکیده:
با دگرگونی نظام توزیع قدرت در سطح جهانی و فروپاشی شوروی بهعنوان همسایه مهم شمالی ایران و تشکیل جمهوریهای متعدد در مرزهای شمالی ایران، دوران جدیدی برای جمهوری اسلامی ایران و روابط آن با جمهوریهای تازه تأسیس از جمله جمهوری گرجستان بهوجود آمد. با اعلام استقلال گرجستان و شناسایی آن کشورتوسط جمهوری اسلامی ایران فصل نوینی در روابط دو کشور آغاز شد. البته در دو دهه گذشته روابط دو کشور بهدلایل مختلف مانند شرایط حاکم بر دو کشور، شرایط منطقهای، شرایط بینالمللی و همچنین نقش تصمیمگیران و کارگزاران فراز و نشیب داشته است. بهگونهای که در مقاطعی روابط دو کشور به اوج و در مقاطعی هم این روابط به حد پایین نزول کرد. در این نوشتار نقش عواملی مانند ساختار و یا نظام بینالمللی، زمامداران و نخبگان ایران و گرجستان بهعنوان کارگزاران، اشتراکها و یا تفاوتهای فرهنگی و تاریخی و یا هنجارها و ارزشها که در فراز و فرود روابط دو کشور مهم بودند، بر اساس دو نظریه نوواقعگرایی و سازهانگاری بررسی و تأکید شده است که بر اساس نظریه سازهانگاری بهتر میتوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و روابط ایران و گرجستان را توضیح داد و ارزیابی کرد.
A new era of relations has begun between Iran and the newly established republics of the Soviet Union such as Georgia. Transformation in power distribution system at international level، collapse of the Soviet Union as an important northern neighbor of Iran and formation of several republics alongside Iran’s northern borders are among the reasons behind the new ties. Georgia’s declaration of independence and its recognition by the Islamic Republic of Iran opened a new chapter in mutual relations. However، in the past two decades relations between two nations have undergone ups and downs due to status of two countries، regional and international parameters and the role played by decision makers and officials. Thus، the mutual relations have oscillated widely between two opposing ends of cordial and strained ties. To shed light on the reasons for ebb and flow of bilateral ties، the article studies some factors including international structure or system، the role played by officials and elites of Iran and Georgia، cultural and historical commonalities and differences as well as norms and values on the basis of two theories of Neorealism and constructivism.
خلاصه ماشینی:
"در این نوشتار نقش عواملی مانند ساختار و یا نظام بینالمللی، زمامداران و نخبگان ایران و گرجستان بهعنوان کارگزاران، اشتراکها و یا تفاوتهای فرهنگی و تاریخی و یا هنجارها و ارزشها که در فراز و فرود روابط دو کشور مهم بودند، بر اساس دو نظریه نوواقعگرایی و سازهانگاری بررسی و تأکید شده است که بر اساس نظریه سازهانگاری بهتر میتوان سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران و روابط ایران و گرجستان را توضیح داد و ارزیابی کرد.
منافع جمهوری اسلامی ایران براساس تعریفی خاصی که از هویت خود دارد تعریف شده است؛ ولی از آنجایی که بر اساس این رهیافت ارزشها و منافع غیرمادی همانند منافع مادی و حتی به مراتب بیشتر دارای اهمیت هستند و در سیاست خارجی تأثیر زیادی دارند، پس میتوان روابط Alexander Wendt Nicholas Onuf John Ruggie Friedrich kratochwil Rois Esmitt Structure & Agent ایران و گرجستان را نیز با توجه به پیوندهای موجود مادی و غیر مادی این رویکرد تعریف و ارزیابی کرد.
وقتی بهصورت تاریخی برخی هنجارها و ارزشها مانند فرهنگ مشترک (اشتراکها و شباهتها در ضربالمثلها، خونگرم بودن و مهماننواز بودن، برگزاری مراسم نوروز و تحویل سال نو، احترام به مشاهیر ادبی ایران)، همجواری و احساس دوستی با هدف رفع نیارهای یکدیگر در زمان احتیاج، مکمل بودن برخی کالاها و اقتصاد دو کشور، رفت و آمد آسان و دید و بازدید از کشورهای یکدیگر، وجود بیش از سه هزار کلمه مشترک فارسی و گرجی در زبانهای محاوره، علاقه مردم گرجستان به برخی شاعران مشهور ایرانی بهویژه فردوسی و کتاب مشهور وی شاهنامه، وجود اقلیتهای یکدیگر در دوکشور و بسیاری موارد دیگر حکم میکند که بر اساس این هنجارها، هویتها و ارزشهای مشترک که مورد تأکید سازهانگاران است، روابط دو کشور به سمت همکاری و گسترش بیشتر، پیش رود."