چکیده:
رمانتیکها با فراهم آوردن چشماندازی نو در مطالعات ادبی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جهان بیش از دو سده است که در مرکز توجه جهانیان هستند. رمانتیسیزم بهعنوان مکتبی زنده و در قید حیات، بیش از اینکه پدیده ناب قرن نوزدهمی باشد، جزء اساسی فرهنگ مدرن است و پیش از اینکه گرایش ناب ادبی باشد، نگرشی نو در مطالعات جهانی بهشمار میآید. برجستهترین اصل این مکتب، فردیت؛ کمال فردی و نامحدودیت فرد با تأکید بر نقش تخیل است و در بعد ادبی، نوعی ارزیابی مجدد و هستیشناسانه از طریق شعر «تخیل» در زیباییشناسی مکتب رمانتیسیزم از جایگاه مهمی برخوردار است و بی¬تردید باید برجسته¬ترین ویژگی این مکتب و وجه ممیزه آن را نسبت به سایر مکاتب، رویکرد ویژه آن به تخیل دانست. هنر و ادبیات مدرن امروز ایران، محصول آشنایی با تفکر غرب است و این واقعیت، نیازمند فهم و درک فرهنگ و فلسفه غرب است. بهطور قطع، آشنایی با ریشههای مختلف این تفکر برای درک بهتر آن، اهمیتی بسزا خواهد داشت. آنچه این مقاله قصد دارد به آن بپردازد، بررسی یکی از ویژگیهای زیباشناختی رمانتیسیزم، یعنی «تخیل» و چگونگی بروز آن در شعر فارسی عصر مشروطه ـ بهعنوان دوران آغازین این تحول سبکیـ است. برای این منظور، نمونههایی از اشعار میرزاده عشقی برگزیده شد؛ عشقی فرد اکمل مدرنیسم دوران مشروطه است که بیشترین گسستگی فکری از سنت و رویکرد به تجدد را می¬توان در شعر و اندیشه او سراغ گرفت.
خلاصه ماشینی:
"تخیل و جایگاه معرتفی آن در رمانتیسیزم:بررسی تطبیقی رمانتیسیزم اروپا و ایران با رویکردیبه شعر میرزاده عشقی مریم دانشگردانشجوی دکتری دانشگاه تهران-پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی کیده {IBرمانتیکها با فراهم آوردن چشماندازی نو در مطالعات ادبی،اجتماعی،فرهنگی و سیاسیجهان بیش از دو سده است که در مرکز توجه جهانیان هستند.
برای بررسی و شناخت دقیقتر آن بهویژه در بخش ادبمعاصر-که عموما متأثر از حوزههای غیرفارسی زبان است و با گذشت زمان این تأثیر در حال افزایش نیز میباشد-گریزی نیست از ورود به این بحث و پذیرش اینکه مامیتوانیم رمانتیسیزم ایرانی را در محدودۀ آغاز مشروطه بررسی،و مباحث تطبیقی وبومی آن را استخراج کنیم.
در این میان به نظر میرسد میرزاده عشقی شاخصترین شاعری است که میتوان بهاو پرداخت و در شعر او،چونان زمینهای مناسب،تحقیق و کندوکاو کرد و تقریبا از آنتأییدیهای عملی برای اغلب تئوریهای رمانتیسیزم استخراج نمود.
#باری از این عمر سفله سیر شدم سیر#تازه جوانم ز غصه پیر شدم پیر!#پیرپسند ای عروس مرگ!چرایی؟#من که جوانم چه عیب دارم بیپیر؟S}(عشقی،1350:342-344) نکتۀ قابل توجه دیگر،ضعف ساختار داستانی در اشعار روایی میرزده است؛برایمثال نمایش«سه تابلوی مریم»-که برجستهترین اثر عشقی است-در ساختار کلیخود پیرنگ استوار و منطقی ندارد و فقدان نگاه عمیق و ریشهیابانه به موضوع،ضعفروایی آن بهشمار میآید.
این مسئله گاه به تناقضی میانجامد که در بررسی شاخصههای شعر او آشکارمیشود؛از آن جمله است: حضور پررنگ فردیت شاعر در مقابل گرهخوردگی احساسات شخصی او باعواطف اجتماعی؛توجه به طبیعت محیطی برای ایجاد فضاسازیهای مناسب در مقابلبیتوجهی به رنگ محلی اشعار و عدم استفاده از عناصر محلی؛مرگاندیشی و تسلطفضاهای و همآلود در مقابل اندیشههای انقلابی و روحیۀ مبارزهجو."