چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی وجوه روایتی در حکایت های مرزباننامه بر اساس نظریة تزوتان تودوروف میپردازد. بر این اساس، وجوه اخباری، خواستی و فرضی و زیرمجموعة آنها چون وجوه الزامی، تمنایی، شرطی و پیشبین، در این اثر بررسی میگردد. شناسایی نوع روابط میان شخصیتها، کشف ساختار نهایی داستانها بر اساس بسامد وجوه روایتی و شناخت عوامل بنیادین شکلگیری و حرکت منطقی داستانهای مرزباننامه، از اهداف این پژوهش به حساب میآیند. براساس پژوهش حاضر، روابط شخصیتها در داستانهای مرزباننامه بر مبنای روش منطقی و استوار بر کنش مثبت و خردمندانه است. بنابراین شخصیتها از کنش منفی و توسل به فریبکاری جـهت تحـقق خواستههای خویش، کمتر سـود میجویند. وجه الزامی و شرطی از کمترین بسامد و وجه تمنایی و پیشبین از بیشترین بسامد برخوردار میباشند. تقابل وجه تمنایی با وجه الزامی، شالودة شکلگیری و حرکت منطقی بسیاری از داستانها محسوب میشود.
The current research will discuss narrative features in Marzban’nameh tales based on the theory of Tzvetan Todorov. On the basis of this، we study indicative، imperative، and imaginative moods with their subdivisions like: obligatory، optative، conditional، and anticipative moods. Identifying the type of relations between characters، finding the final structure of tales on the basis of frequency of narrative aspects and recognizing the basic factors in the formation and logical progress of tales in Marzban’nameh، are the goals of this research. The results show that relationship between characters of Marzban’nameh tales is reasonable and their behavior is positive. Thus، they do not utilize cheating and do not resort to deception and we cannot find any negative point in their behavior. The obligatory and conditional moods are less and anticipative moods have a greater frequency in tales. Opposition of optative and anticipative moods is fundamental in the formation and development of many tales.
خلاصه ماشینی:
شناسایی نوع روابط میان شخصیتها، کشف ساختار نهایی داستانها بر اساس بسامد وجوه روایتی و شناخت عوامل بنیادین شکلگیری و حرکت منطقی داستانهای مرزباننامه، از اهداف این پژوهش به حساب میآیند.
در پژوهش حاضر وجوه روایتی حکایتهای مرزباننامه بر اساس نظریة تزوتان تودوروف که خود در دستور زبان قصههای دکامرون آن را به کار برده است، تحلیل میشود.
بر این اساس روایتشناسی به مانند ساختارگرایی که از آن مشتق شده است، بر ایدة زبان ادبی مشترک یا الگوی جهانی رمزگان استوار است که در درون متن و اثر عمل میکنند (پژوهشهای روایتشناسی که مبنایی نشانه شناختی دارند عمدة در دو گرایش کلی و مرتبط با هم تحت عنوان کشف ساختار یا دستورزبان روایت و کشف فرایند تولید معنا، جریان دارد (Mcquillan, 2000: 130).
وجه الزامی در شکلگیری و گسترش منطقی حکایتها نقش بسزایی دارد؛ بدین صورت که افراد هنگام تخطی از قوانین عام، به فریبکاری متوسل میشوند و این امر روند منطقی حکایت را تضمین میکند؛ بنابراین، میتوان گفت در حکایتهایی که تخطی از قوانین عام صورت میگیرد، فقدان مجازات یا وجه الزامی برابر است با فقدان حکایت.
در حکایت «شهریار بابل با شهریارزاده»، باب دوم (همان، 93)، فریبکاری پادشاه برای نابودی برادرزادهاش، چون با وجه الزامی (عدم وفاداری و خیانت به پادشاه) در تضاد است، به مرگ وی میانجامد.
بدین صورت که افراد هنگام ارتکاب جرم، برای فرار از مجازات به فریبکاری متوسل میشوند و این خود عاملی مهم و دلیلی منطقی در شکلگیری و تداوم حکایت ها محسوب میشود.