چکیده:
این مقاله در بادی امر در پی آن است تا موضوع فلسفه معلمی و فلسفه تدریس معلم را به موضوعی قابل بحث و بررسی در محافل تربیتی تبدیل کند. برای این کار، به طور مختصر به سوابق تاریخی چنین موضوعی از خلال دیدگاه فلاسفه تربیتی و مربیان پرداخته شده است. در این بررسی معلوم گردید معلم در تاریخ فلسفه تربیتی بیشتر به عنوان عنصری از عناصر تعلیم و تربیت و برنامه درسی مد نظر قرار گرفته و کمتر به عنوان عامل اصلی به آن نگریسته شده است. تدوین بیانیه فلسفه تدریس ماحصل این مقاله است و این اعتقاد وجود دارد که اگر معلمان تشویق شوند که به چنین کاری دست زنند. نگرش فلسفی آن ها نسبت به تربیت و تدریس شکل خواهد گرفت و برخی از آنان توانایی فلسفه ورزی خواهند یافت و عده کمی نیز به دانش فلسفه تعلیم و تربیت تسلط پیدا خواهند کرد. برای نمونه فلسفه معلمی هگل از خلال مرور عقاید تربیتی او آورده شده است. در پایان در قالب اشارات برنامه درسی صور مختلفی که می توان از طریق آن ها به فلسفی معلمی نگریست و برنامه درسی، فلسفه در تربیت معلم را سازمان داد، نظیر نگرش فلسفی معلم، فلسفه ورزی معلم و دانش فلسفی معلم و محتوا و فعالیت هایی که می توان برای این صور در نظر گرفت، ارایه شده است. با در نظر آوردن سه رویکرد پیش گفته برنامه ای درسی برای فلسفه تربیت معلم پیشنهاد شده است که به تناسب نیاز، می تواند به یکی از رویکردها بیشتر از دیگری بپردازد.
This paper initially aimed to bring the philosophy of the teaching to the attention of educators as a scholarly debate. A brief historical review of philosophical perspectives revealed that teacher has been considered as an element of education among others rather than an essential factor in education. To develop a teaching philosophy is the outcome of this paper and it is believed that if teachers follow it their philosophical views on teaching and education would be developed. For instance, Hegel's teaching philosophy was developed through his educational views. Finally, through implications of curriculum various forms of considering teaching philosophy and philosophical views of teachers and its impact on curriculum were examined and three approaches were discussed to be considered in various contexts.
خلاصه ماشینی:
معلمان در زندگی طاقتفرسا گرفتارند که تا حدی ساخته دست خودشان نیست و شاید بتوانند برای ناتوانی خویش در تعمق و پاسخ دادن به زندگی بهانه بیاورند،اما برای تنیدن پیله بیتفاوتی در پیرامون خویش چه عذری میتوانند ارائه کنند؟ وضعیت معلمان شبیه دهقانی است که در شعر زیر از ادوین مارخام1تحت عنوان مرد و کجبیل توصیف شده است(بهنقل از گریز،23،1383): به واسطه سنگینی قرون خم شده است بر بیل خویش تکیه زده و به زمین خیره شده است تنهایی دوران بر چهره او و بر پشت او سنگینی جهان آنچه که امروز تحت عنوان فلسفه و فلسفهی تعلیم و تربیت برای معلمان ارائه میشود، بهندرت برخواسته از سؤالهای اساسی آنان و حتی اساتید آنان است،از اینرو بهنظر میرسد مطالعه اندیشههای فلسفی و تربیتی دیگران،از دنیای دیگر و با شرایط دیگر نتواند به معلمان برای احصای فلسفهی تربیتی خویش کمکی جدی کند،فلسفه در صورتی میتواند کمک کار هرکسی باشد که به طبیعت اصلی خود بازگردد و آن فلسفهورزی با پرسیدن سؤالهای اساسی است(قائدی،1386 الف) (1).
بهمنظور اینکه بتوان معلمان را به گونهای در معرض این رویکردها قرار داد،تدوین فلسفه شخصی معلمی یا تدوین فلسفه شخصی تدریس پیشنهاد میشود،زیرا وقتی معلمی وادار شود یا تمایل پیدا کند که فلسفه تدریس یا تربیتی خود را به دیگران ارائه کند،به تدریج رویکرد فلسفی متناسب با خویش را نیز خواهد یافت.