چکیده:
مرتضی مطهری معمولا به عنوان شرح و بسط دهنده دیدگاههای علامه طباطبائی معروف
است، اما با تأمل در آثار وی میتوان ابعاد متعددی از اجتهادها و استنباطهای
شخصی را در آنها یافت. بخشی از این آرای ویژه در چالش و تقابل با آرای علامه
طباطبائی قرار میگیرند. این مقاله درصدد ترسیم بخشی از چالشهای این دو متفکر در
عرصه مباحث نظری و فلسفی است.
پارهای از این چالشها مربوط است به مسائلی از قبیل: حرکت توسطی، لزوم موضوع
حرکت، حرکت بالعرض یا بالتبع، حرکت و تکامل، حرکت و مسئلة تضاد، حامل استعداد،
حدوث ذاتی، برهان صدیقین، حکمت الهی، عبث نبودن خلقت، اصل استخدام، کلیت احکام
اخلاقی و جاودانگی آن، ضرورت اجتماع.
خلاصه ماشینی:
"به نظر مطهری، اعتباریات فقط مربوط به احساسات و خواستههای شخصی و جزئی افراد نیست، بلکه افراد دارای خواستههای کلی و مطلق هم هستند که براساس آنها می توان از اصول جاودانه اخلاق دفاع کرد: ما اصل خوبی و بدی را همان طور قبول میکنیم که امثال آقای طباطبائی و راسل گفتهاند که معنای خوب بودن و خوب نبودن، باید و نباید، دوست داشتن و دوست نداشتن است، ولی کدام من دوست داشته باشد؟ من سفلی یا من علوی؟ آن جا که من علوی انسان دوست داشته باشد، میشود اخلاق و ارزش، و این که انسان برای اخلاق یک علوی احساس میکند، ناشی از همین جاست، و این که انسان یک جنبه از وجود خودش و کارهای مربوط به آن جنبه را دارای علو و بلندی میبیند، یک اعتبار و قرارداد نیست، بلکه برای این است که آن جنبه را در وجود، اقوی و اکمل احساس میکند و تمام کمالات هم به همان وجود و اشتداد در آن برمیگردد، و همه نقصها به عدم.
ضرورت اجتماع از نظر علامه، گرایش انسان به اجتماع یک امر اضطراری است، زیرا انسانها برای نیل به منافع مادی خود، جامعه را تشکیل میدهند: «انسان همنوعان خود را نیز مانند سایر موجودات در راه منافع خویش استخدام میکند، ولی چون هر فردی درصدد استفاده از فرد دیگر و کار کشیدن از سایر انسانهاست ناچار باید یک سازش و همکاری بین افراد بشر برقرار شود تا در سایه آن همه بهرهمند گردند..."