خلاصه ماشینی:
"اما در مطالعهای کهنگارنده با همکاری سه نفر دیگر از محققان،درباب موقعیت،خواستههاو منازعات کلیه گروههای قومی فعال سیاسی در سراسر جهان طی دودهه 1980 و 1990 انجام داده آشکار شده است که میتوان برخیاحکام کلی در مورد آنها صادر کرد.
بین سالهای 1945 تا1989،حدود 80 جنگ چریکی و جنگ داخلی توسط این گروهها ودیگر گروههای شورشی قومی به راه افتاد:26 جنگ در آسیا،25 جنگدر مناطق زیرخط صحرای آفریقا،22 جنگ در خاورمیانه و شمالآفریقا،4 جنگ در اروپای شرقی و شوروی سابق و 2 جنگ در آمریکای&%11513ESEG115G% لاتین.
نگاهی به 33 جنگ قومی-سیاسی و منازعات مسلحانه درسالهای 1994-1993 نشانگر افزایش نسبی این نوع منازعات درجنوب صحرای آفریقا و اتحاد شوروی سابق و کاهش آن در دیگر نقاطجهان است.
البتهاین احتمال هم هست که اگر کثرتگرائی و مشارکت در قدرت دوآتشهباشد موجب واکنش منفی گروههای مسلط گردد لذا این پرسش مهم مطرح است که آیا رویکردهای کثرتگرایانه در قبال جوامع مهاجران وپناهندگان جهان سومیدر کشورهای غربی میتواند بر مقاومتهایفرهنگی و سیاسی اکثریتهای مسلط فائق آید یا نه؟ منطقۀ جنوب صحرای آفریقا:در انتهای دیگر طیف توسعه،بیشترجوامع آفریقایی نامتجانس،فقیر و زیرفرمان حکومتهای ضعیفمرکب از ائتلافهای چند قومی ناپایدار قرار دارند،که با چند استثناء-مانند نیجریه و زامبیا-همۀ آنها فاقد توانایی سرکوب یا جذب کامل همۀاقوام گوناگون خود هستند.
مهار کردن منازعات فرقهای در این جوامعدو راه دارد:یکی تقویت وتثبیت احزاب سیاسی با هدف تضمین شانسمنصفانۀ پیوستن به ائتلافهای حاکم برای تمامی گروههای قومی درزمان حاضر یا دستکم در آینده؛راه دوم،واگذاری قدرت به حکومتهایمحلی برای تضمین مشارکت شهروندان و حمایت از پایگاه قدرتمحلی آنانی است که از ائتلافهای ملی بیرون میافتند."