خلاصه ماشینی:
"فهم معنای ساختارهای اقتدار،مخصوصا در مطالعهء جوامعی چون ایران که کلی گوییهای ساده نمیتواند حق مطلب را با توجه به تعامل پیچیدهء موجود میان مجموعههای متفاوت از متغیرهایی که همزمان در کارند ادا کند،حائز اهمیت است و حتی ضرورت تام دارد زیرا همانگونه که خود وبر یادآور میشود،برای هرنظام سلطه«توجیه به مشروعیت امری بسیار فراتر از تعمق نظری یا فلسفی است و در واقع بنیان تفاوتها در ساختار عینی سلطه را تشکیل میدهد»(weber 1978:953).
باید تأکید کرد که در اینجا عمدتا توجه خود را به ابعاد یا کاتالیزورهای فرهنگی مؤثر در گذار به دولت مدرن معطوف میکنیم تا بتوانیم از آنها بعنوان الگویی که در مورد سایر جوامع نیز کاربرد دارد استفاده کنیم.
درست است که بسیاری(از جمله (Hintze 1975بر آنند که شرایط منجر به ظهور دولت مدرن در اروپا مبتنی بر ویژگیهای منحصر به فردی در جوامع اروپایی بوده که نمیتوان آنها را به جوامع دیگر تعمیم داد،و ممکن است حق هم با آنها باشد؛اما آیا مسأله به همینجا ختم میشود؟آیا جامعهشناسان نباید به جای رد کلی امکانات مختلف به بررسی آنها بپردازند؟یکی از این امکانات میتواند این باشد که در روند نوسازی سیاسی به رغم وجود تفاوتهای فراوان میان جوامع،برخی ویژگیهای عام نیز وجود دارد.
(p (56 تحلیل پوتجی گذشته از اینکه کار ویژهء مهم پارلمان در نهادینه کردن مخالفت را نشان میدهد، حاکی از آن است که حداقل در مورد بریتانیا، پارلمان بعنوان حلقهء پیوندی مهم میان دولت و جامعهء مدنی کوچک اما رو به رشد عمل کرده و نشان داده که تعدادی اندک از اعضای پارلمان که ذهنیتی دموکراتیک داشتهاند توانستهاند اثری شگرفت بر جا گذارند."