خلاصه ماشینی:
"در برابر دیدگاههانتیگتون،بسیاری از اندیشمندان این بحث را مطرح کردند که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی،آمریکا دشمن هم سطح و هماورد خود را از دست داده است و این،از دید عدهای به معنای آغاز افول خود آمریکاست و به نظر برخی دیگر،بهانهء آمریکا را برای تجهیز نظامی بیشتر و سلطهگری بر جهان از بین میبرد.
29در بسیاری از نوشتههای غربیان،وقتی از تمدن غرب و جوامع غربی است؛بنابراین هنگامی که میگویند متمدن یعنی غربیهای متمدن و بدین ترتیب غیر غربیها باصطلاح میشوند بربرهای وحشی!برای از میان بردن این طرز تلقی نادرست و سوء برداشت است که برخی اندیشمندان بر مفهوم«تمدنها»تأکید میورزند؛بدین معنی که هر جامعهای در حد خود متمدن و دارای تمدن ویژه خویش است و چنین نیست که فقط یک جامعهء آرمانی وجود داشته باشد.
برای مثال، امروزه تمدن غربی و بویژه آمریکا خود را مدعی رهبری سیاسی،نظامی و فکری جهان به حساب میآورد و نشانههای این موضع آمریکا در رفتار سیاسی مقامات آن کشور محسوس است: الف)آمریکا در جنگ افغانستان یک طرفه اسرای القاعده و طالبان را از شمول کنوانسیون ناظر به اسرا خارج ساخت؛ ب)آمریکا در افغانستان بر خلاف حقوق بین الملل دست به کشتار اسرا زد؛ ج)آمریکا یک طرفه از پیمان منع موشکها بالستیک و انهدام سلاحهای هستهای خارج شده است و...
به همین دلیل کشورهای عرب با ترویج ایدئولوژی و هابیت و همچنین ترویج فرهنگ جهاد با اتحاد جماهیر شوروی در صدد برآمدند: اولا در برابر انقلاب اسلامی ایران مکانیزمهای فرهنگی و سیاسی خویش را تقویت نمایند؛ثانیا رهبری جهان اسلام را دستکم در میان اهل سنت به دست گیرند یا آن را از دست ایران خارج کنند."